معنی فضاپیما
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Spaceship
اتاقک فضاپیما
Capsule
فرود آرام (فضاپیما)
Soft Landing
فرود ملایم (فضاپیما)
Soft Landing
عبور هواپیما و فضاپیما
Fly-By, Flyby
انگلیسی به فارسی
فضاپیما
aphelion
اوج خورشیدی دورترین نقطه از خورشید در مدار سیاه یا فضاپیما.
launcher
پرتابگر وسیله ای که حفظ، نگهداری، و گاهی هدایت موشک سا فضاپیما را در هنگام پرتاب به عهده دارد.
مترادف و متضاد زبان فارسی
جهاز، غراب، کشتی، دفتر شعر، تذکره، جنگ، دفتر، دیوان، کتاب، فضاپیما
برق و الکترونیک
فرهنگ معین
(فَ. نَ وَ) [ع - فا.] (ص فا.) کسی که با سفینه فضایی به فضا سفر می کند، فضاپیما، کیهان نورد.
معادل ابجد
934