معنی فضه

فرهنگ معین

فضه

(فِ ضِّ) [ع. فضه] (اِ.) نقره، سیم.

فرهنگ عمید

فضه

سیم، نقره،

حل جدول

فضه

کنیز حضرت فاطمه (س)


نقره

فضه


کنیز حضرت فاطمه (س)

فضه

مترادف و متضاد زبان فارسی

فضه

سیم، نقره،
(متضاد) ذهب، زر


عسجد

زر، طلا،
(متضاد) سیم، فضه


نقره

سیم، فضه، لجین، خالص، ناب، ناسره

نام های ایرانی

فضه

دخترانه، نقره سیم

فرهنگ فارسی هوشیار

فضه

‎ نکره (نقره این واژه سغدی و پارسی است) آسیم سیم از توپال ها، نامی که بر زنان نهند (اسم) نقره سیم.

فارسی به عربی

نقره فام شدن

فضه


نقره

ارجنتینی، فضه


نقره پوش کردن

فضه


سیم

حبل، خیط، سلک، فضه

لغت نامه دهخدا

لجین

لجین. [ل ُ ج َ] (ع اِ) نقره. (منتهی الارب). سیم. (دهار). فضه. رجوع به فضه در بحرالجواهر شود.

معادل ابجد

فضه

885

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری