معنی فلوت
لغت نامه دهخدا
فلوت. [فْلو / ف ُ] (فرانسوی، اِ) نوعی نی تکمیل شده که مخصوص اروپائیان است. این ساز در موسیقی علمی نیز به کار برده میشود. با فلوت بسهولت میتوان صداهای مختلف را ایجاد کرد ولی چون فاقد پرده های مخصوص موسیقی ماست نواختن نغمه های ایرانی در روی این ساز مشکل است. (فرهنگ فارسی معین).
- فلوتچی. رجوع به فلوتچی شود.
فلوت. [فْلُت ْ / ف ُ لُت ْ] (فرانسوی، اِ) مجموع کشتیهای جنگی یک دولت. ناوگان. (فرهنگ فارسی معین).
فلوت. [ف َ] (ع ص) کساء فلوت، گلیم خرد که هر دو جانبش گردانیده نشود. (از منتهی الارب). کسائی که دو جانبش به سبب کوچکی و تنگی، بالا نیاید و کنار رود. (از اقرب الموارد).
فرهنگ معین
(فُ) [فر.] (اِ.) از سازهای بادی شبیه به نی که دهنی ندارد و نفس نوازنده از راه سوراخی که در کنار سر لوله تعبیه شده وارد ساز می شود.
(فُ لُ) [فر.] (اِ.) مجموع کشتی های جنگی یک دولت، ناوگان.
فرهنگ عمید
ساز بادی، از جنس چوب یا فلز، به شکل لوله، دارای سوراخهایی متوالی که با کلید یا انگشتان باز و بسته میشوند،
حل جدول
نی لبک
فارسی به انگلیسی
Pipe
فارسی به ترکی
flüt
فارسی به عربی
انبوب، نای
فرهنگ فارسی هوشیار
مجموع کشتیهای جنگی یک کشور
فارسی به ایتالیایی
flauto
فارسی به آلمانی
Flöte (f), Nuten (m)
معادل ابجد
516