معنی فنومن
لغت نامه دهخدا
فنومن. [ف ِ ن ُ م ِ] (فرانسوی، اِ) آنچه بوسیله ٔ حواس یا ضمیر انسان درک شود. || امر طبیعی. پدیده. نمود. || امر غیرعادی و نادر. احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه اولی است. (از فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ معین
آنچه که به وسیله حواس یا ضمیر انسان درک شود، امر طبیعی، پدیده، نمود، امری غیر عادی و نادر. [خوانش: (فِ نُ مِ) [فر.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
حقیقت خارجی اشیا که بهوسیلۀ حواس ادراک میشود، پدیده،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی نمود، پدیده، مانی (نادر) (اسم) آنچه که به وسیله حواس یا ضمیر انسان درک شود، امر طبیعی پدیده نمود، امری غیر عادی و نادر توضیح احتراز ازاستعمال این کلمه بیگانه اولی است.
معادل ابجد
226