معنی فهمیدن

لغت نامه دهخدا

فهمیدن

فهمیدن. [ف َ دَ] (مص جعلی) از فهم و علامت مصدر فارسی. (یادداشت مؤلف). دریافت کردن. دریافتن. ادراک کردن. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

فهمیدن

(فَ هْ دَ) [ع - فا.] (مص م.) دریافت کردن، ادراک کردن.

فرهنگ عمید

فهمیدن

درک کردن، دریافتن،
پی‌ بردن،
(مصدر لازم) فهم داشتن،
(مصدر لازم) حس کردن،

حل جدول

فهمیدن

دانستن

حالی شدن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فهمیدن

دانستن

مترادف و متضاد زبان فارسی

فهمیدن

ادراک، دانستن، درک کردن، دریافتن، شناختن، آگاهی‌یافتن، مطلع‌شدن، واقف‌شدن، احساس کردن، باخبرشدن، بوبردن، خبردارشدن

فارسی به انگلیسی

فهمیدن‌

Apprehend, Compass, Comprehend, Conceive, Digest, Discover, Follow, Get, Make, Penetrate, Pierce, Read, Realize, See, Take, Tell, Understand

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

فهمیدن

اتل، اخبر، ادخل، اصبح، افهم، انو، شاهد، صید، غصین، فحم، مقص، مهاره

فرهنگ فارسی هوشیار

فهمیدن

پی بردن، درک کردن

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

فهمیدن

Ankommen, Anzeigen, Befolgen, Bekommen, Ersehen, Folgen, Kommen, Nachgehen, Nachkommen, Schauen, Sehe, Sehen, Siehe, Sieht, W, Werden

واژه پیشنهادی

فهمیدن

زانین

ادراک

معادل ابجد

فهمیدن

189

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری