معنی فو، والرین
حل جدول
سنبل کوهی
فو ، والرین
سنبل کوهی
والرین
علف گربه
گیاه علف گربه
سنبل کوهی
فو
سنبل کوهی، نوعی سنبل الطیب
نوعی سنبل الطیب
والرین ، الک
سنبل الطیب
والریان ، والرین
علف گربه
لغت نامه دهخدا
فو. (اِ) در یونانی فو. گونه ای سنبل الطیب کبیر، و سنبل کوهی و سنبل جبلی نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین). دارویی است به فارسی سنبله گویند. (منتهی الارب). و در وی عطری هست و قوت او به قوت سنبل مشابهت دارد. و بیرون نبات او سیاه باشد و میانه ٔ او سپید بود. (ترجمه ٔ صیدنه). نباتی است همچون کرفس بزرگ و بیخ آن فو است و آن را زوله گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). و گل آن به نرگس میماند و ساق آن یک گز میشود و بول و حیض را براند. (برهان). سنبل الطیب. علف گربه. (یادداشت مؤلف).
چه فو
چه فو. [چ ِ] (اِخ) بندری در چین در ساحل شمالی نزدیک جزیره ٔ شان تونگ (خلیج په - چی - لی) که در دریای زرد واقع است و 116000 سکنه دارد.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(کُ فُ) [انگ. از چینی] (اِ.) یکی از ورزش های رزمی و دفاع شخصی چینی که شباهت زیادی به کاراته دارد.
گویش مازندرانی
فشردن
معادل ابجد
383