معنی فیزیولوژی

لغت نامه دهخدا

فیزیولوژی

فیزیولوژی. [زی ُ ل ُ] (فرانسوی، اِ) علمی که در باب طرز عمل اعضای بدن جانوران و رابطه ٔ آنها با یکدیگر بحث کند. علم وظائف الاعضا. (فرهنگ فارسی معین). امروز فیزیولوژی را برای تشریح کیفیت زیست گیاهان و جانوران هر دو به کار میبرن-د.

فرهنگ معین

فیزیولوژی

(یُ لُ) [فر.] (اِ.) علم وظایف اعضاء بدن جانداران، علمی که درباره طرز کار اعضا و دستگاه های بدن جانوران و ارتباط آن ها با یکدیگر بحث می کند، کار اندام شناسی، کار اندام (فره).

فرهنگ عمید

فیزیولوژی

علمی که دربارۀ طرز کار اعضا و دستگاه‌های بدن جانوران و ارتباط آن‌ها با یکدیگر بحث می‌کند،

حل جدول

فیزیولوژی

علم وظایف دستگاههای بدن جانداران

علم وظایف دستگاه های بدن جانداران

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

فیزیولوژی

علم وظائف الاعضاء

ترکی به فارسی

فیزیولوژی

فیزیولوژی

فرهنگ فارسی هوشیار

فیزیولوژی

(اسم) علمی که در باب طرز عمل اعضای بدن جانوران و رابطه آنها با یکدیگر بحث می کند علم وظایف الاعضا ء.

معادل ابجد

فیزیولوژی

1159

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری