معنی فیلمی از آب پرور
حل جدول
قتل آن لاین
مسعود آب پرور
کارگردان سریال هوش سیاه
کارگردان فیلم بدل
فیلمی از مسعود آب پرور
قتل آن لاین، بدل، آنجاکه زاده شده ام
آنجاکه زاده شده ام، بدل، ساعت 25، قتل آن لاین
قتل آن لاین، بدل، آنجا که زاده شده ام
لغت نامه دهخدا
پرور. [پ َرْ وَ] (اِ) پروار. || (نف) مزید مؤخری بمعنی پرورنده و پروراننده در آخر بسیاری از کلمات فارسی و هم عربی: آزپرور. ادب پرور. بنده پرور. تن پرور. پیرپرور. جان پرور. جهان پرور. خودپرور. خیال پرور. دام پرور. دانش پرور. دماغ پرور. دوست پرور. دون پرور. دین پرور. ذره پرور. رعیت پرور. روح پرور. روان پرور. رهی پرور. ستم پرور. سخن پرور.سفله پرور. شاعرپرور. شکم پرور. عِلم پرور. عیال پرور. ملک پرور. مهرپرور. نوع پرور. هنرپرور و غیرها. || (ن مف) پرورد. پروریده: نازپرور. غم پرور. سایه پرور و به صورت پرورد نیز آید. رجوع به پرورد شود.
پرور. [پ ُرْ وَ] (ص مرکب) عریض. بسیارعرض. پرعرض. پرپهنا.
پرور. [پ ُرْ وَ] (اِخ) نام یکی از دیه های هزارجریب. (از کتاب مازندران و استراباد رابینو ص 122).
پرور. [پ َرْ وَ / پ َ] (اِ) پیوند بود مطلقاً خواه پیوند انسان به انسان و خواه درخت با درخت باشد. (برهان قاطع). || طراز. ریشه. فراویز. سجاف.
ناکس پرور
ناکس پرور. [ک َ پ َرْ وَ] (نف مرکب) سفله پرور. سفله نواز. دون پرور.
غصه پرور
غصه پرور. [غ ُص ْ ص َ /ص ِ پ َرْ وَ] (نف مرکب) غم پرور. پرغصه:
سنگ در آبگینه خانه ٔ چرخ
این دل غصه پرور اندازد.
خاقانی.
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد
589