معنی فیلمی از جعفر پناهی

حل جدول

فیلمی از جعفر پناهی

بادکنک سفید، آینه، دایره، طلای سرخ، آفساید


فیلم جعفر پناهی

آفساید

لغت نامه دهخدا

پناهی

پناهی. [پ َ] (اِخ) یکی از شعرای عثمانی است از اهالی روم ایلی در قرن دهم هجری. (قاموس الاعلام ترکی).

پناهی. [پ َ] (اِخ) (مولانا...) درتذکره ٔ مجمعالخواص آمده است: او از همدان و فرزند مرد آن ولایت خواجه میرم بیک کلانتر است. الحق خانواده ٔ خوبی هستند و ارباب فهم و اصحاب طبع را رعایت میکردند و شعرا اغلب در مجالس ایشان میبودند. مولانا لسانی علیه الرحمه میگفته که شراب خواجه میرم از آب دیگر اکابر و اشراف حلالتر است. با مولانا پناهی سالها مصاحب بودیم: [و او راست:]
داغ جنون که بر سر سودائی من است
مجنون عشقم این گل رسوائی من است.
ای وای بر آن کشته که فردای قیامت
بسمل شده ٔ تیغ جفای تو نباشد.
دو شیوه هست خوبان را که جانسوز است و عاشق کش
در اول آن رمیدنها در آخر آرمیدنها.
محنت زده های کوچه ٔ رسوائی
خونین جگران گوشه ٔ تنهائی
حاصل ز غم عشق نکردند بجز
بدنامی ورسوائی و بی پروائی.


گیتی پناهی

گیتی پناهی. [پ َ] (حامص مرکب) عمل گیتی پناه.


خلافت پناهی

خلافت پناهی. [خ ِ ف َ پ َ] (ص نسبی مرکب) منسوب به خلافت پناه و یاء در اینجا افادت تفخیم کند مجازاً، عالیمقام: خدمت خلافت پناهی خواجه علاءالحق والدین بطرف مولانا حسام الدین خواجه یوسف اشارت فرمودند. (انیس الطالبین). خدمت خلافت پناهی راح اﷲ روحه باتمام اشارت فرمود. (انیس الطالبین).


دولت پناهی

دولت پناهی. [دَ / دُو ل َ پ َ] (حامص مرکب) صفت و حالت دولت پناه. پناه دولت بودن:
بدین عقد دولت پناهی کنیم
همان میری و پادشاهی کنیم.
نظامی.
و رجوع به دولت پناه شود.


مملکت پناهی

مملکت پناهی. [م َ ل َ / ل ِ ک َ پ َ] (حامص مرکب) عمل مملکت پناه. || پادشاهی که پشت و پناه اهالی مملکت باشد. (ناظم الاطباء).


حافظ پناهی

حافظ پناهی. [ف ِ پ َ] (اِخ) به کمان ابرو مشهور است، وی از اهل خراسان بود، و آواز خوب داشت چنانکه دو سه جا وظیفه می گرفت، صاحب طبع نیک و دیوانیست. (ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 147).

نام های ایرانی

جعفر

پسرانه، جوی بزرگ، نام امام ششم شیعیان، نام برادر علی (ع) ملقب به ذوالجناحین و معروف به جعفر طیار

فرهنگ فارسی آزاد

جعفر

جَعْفَر، جعفرهای بنام در امر مبارک متعددند از جمله جناب ملاجعفر گندم پاک کن که در کتاب اقدس نیز به او اشاره می فرمایند و دیگر جناب میرزا جعفر تبریزی که در ادرنه از تصور فراق گلوی خویش بریدند و دیگر جناب میرزا جعفر رحمانی شیرازی که مسافرخانه مقام اعلی را بنا کردند،

جَعْفَر، اسم شریف امام ششم شیعیانِ اثنی عشریه ملقب به صادق،

جَعْفَر، نهر آب- جوی پر آب- شتر شیرده (جمع:جَعافِر)،

جَعْفَر، اسم برادر حضرت علی مُلَقَّب به «طَیّار» و «ذُوالْجَناحَیْن» که در غزوهء مَؤُتَه پرچمدار و سردار لشکر اسلام شد و هر دو دستشان قطع گردید و شهید شدند،

فرهنگ فارسی هوشیار

جعفر

نهر، رود

معادل ابجد

فیلمی از جعفر پناهی

599

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری