معنی فیلمی از راب مارشال

حل جدول

لغت نامه دهخدا

راب

راب. (ع اِ) اندازه. قدر. راب کذا؛ ای قدر کذا. (المنجد) (ناظم الاطباء).

راب. [راب ب] (ع اِ) شوی مادر. (منتهی الارب). کان یکره ان یزوج الرجل امراءه رابه. (حدیث). (ناظم الاطباء).

راب. (اِ) حلزون (اصطلاح گیلان). کرم شب تاب. (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی).

فرهنگ معین

راب

(اِ.) جانور نرم تن از رده شکم پایان، شبیه حلزون.

[ع.] (اِ.) پدراندر.


مارشال

[فر.] (اِ.) سردار، سپهبد.

گویش مازندرانی

راب

حلزون، آذرخش، برق ناگهانی

ترکی به فارسی

راب

پروردگار

فرهنگ فارسی هوشیار

راب

شوهر مادر، نا پدری


فیلد مارشال

فلد مارشال

فرهنگ فارسی آزاد

راب

رابّ، پدر ناتنی- شوهر مادر

فرهنگ عمید

مارشال

بالاترین مقام نظامی در ارتش بعضی از کشورها،

مترادف و متضاد زبان فارسی

مارشال

سپهبد، سردار

معادل ابجد

فیلمی از راب مارشال

953

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری