معنی فیلمی از سیف الله داد

حل جدول

سیف الله داد

کارگردان فیلم بچه های طلاق

کارگردان فیلم بازمانده

کارگردان فیلم کانی مانگا


فیلمی از سیف الله داد

کانی مانگا

کانی مانگا، بچه های طلاق، زیر باران، بازمانده


فیلمی از سیف ا... داد

کانیمانگا


سیف

شمشیر

نام های ایرانی

الله داد

پسرانه، الله (عربی) + داد (فارسی) داده خداوند


سیف الله

پسرانه، آن که به منزله شمشیر خدا است و در راه خداوند مبارزه می کند

لغت نامه دهخدا

سیف

سیف. [س َ] (ع مص) شمشیر زدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). بشمشیر کسی را زدن. (آنندراج): به آداب سیف و سنان مرتاض گشته. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). || شکافته شدن. (از منتهی الارب): سافت یده، شکافته شد دست او و ریشه گرفت گرداگرد ناخن او. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || (اِ) شمشیر. ج، سیاف، سیوف. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (آنندراج): السیف و الرمح و النشاب و الوتر. (تاریخ بیهقی).
- سیف دالق، شمشیر که در نیام نایستد. (مهذب الاسماء).
- سیف ذرب، شمشیر بران. (مهذب الاسماء).

سیف. [س َ / سی] (ع اِ) ماهی. (منتهی الارب). قسمی از ماهی. (ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه) (آنندراج). || موی دم اسب. (منتهی الارب) (فهرست مخزن الادویه) (آنندراج). || ساحل دریا و ساحل رودبار یا هر ساحل که باشد یا ساحل دریای عمان. (منتهی الارب) (آنندراج). ساحل دریا و ساحل رودبار و هر ساحل که باشد. (ناظم الاطباء). کناره ٔ دریا. (مهذب الاسماء): رکن جنوبی پارس به دریا است که بر حدود کرمان است و سرحد آن نواحی هزووسیف است بر ساحل دریا. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 121).
- سیف الطویل، ساحل دریای بربر. و آنچه از آن متصل است نهایت دور از آب. (منتهی الارب).
|| آنچه بن شاخه های درخت چفسیده باشد مانندلیف و آن ردی تر از لیف است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

سیف

(سَ یا س) [ع.] (اِ.) شمشیر.

فرهنگ عمید

سیف

ساحل دریا، ساحل رود،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سیف

تیغ، حسام، شمشیر

عربی به فارسی

سیف

شمشیر

معادل ابجد

فیلمی از سیف الله داد

403

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری