معنی فیلمی از فریدون حسن پور

حل جدول

فریدون حسن پور

کارگردان فیلم من و زیبا


فیلمی از فریدون حسن پور

من و زیبا

پای پیاده

من و زیبا، ناردون

من و زیبا، پای پیاده، نشانی، در مه بخوان، وقتی همه خواب بودند، دارا و ندار، تعطیلات تابستانی

ناردون


سریالی از فریدون حسن پور

گذر از رنج‌ها


فیلمی از حسن پور

من و زیبا

لغت نامه دهخدا

پور فریدون

پور فریدون. [رِ ف َ رِ] (اِخ) از اهالی شیراز و از شعرای ایران است. مردی صاحب دل و اهل حال بوده و اشعار دلکش سروده که از آن جمله است:
عزیزا مردی از نامرد تا کی [نایه]
فغان و ناله از بیدرد تا کی [نایه]
حقیقت بشنو از پور فریدون
که شعله از تنور گرم تاکی [نایه].


فریدون

فریدون. [ف ِ رِ] (اِخ) نام عقل فلک هشتم باشد که فلک البروج است. (برهان).

فریدون. [ف ِ رِ] (اِخ) در زبان پهلوی فرتن، یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). پادشاهی است معروف که ضحاک را دربند کرد. (برهان). مطابق شاهنامه ٔ فردوسی او پسر آتبین و از نسل جمشید است که پس از مشاهده ٔ ستمگریهای ضحاک تازی علیه او قیام میکند و با دستیاری کاوه ٔ آهنگر، ضحاک را دستگیر و در کوه دماوند زندانی میکند و خود به پادشاهی ایران می رسد. سپس در پایان عمر سرزمین وسیع قلمرو خود را میان پسرانش سلم و تور و ایرج تقسیم میکند و ایران را به ایرج می سپارد. سرانجام سلم و تور توطئه میکنند و ایرج را به قتل میرسانند. و جنازه ٔ ایرج را نزد پدر می آوردند و فریدون پس از زاری و ناله ٔ بسیار مقام او را به پسرش منوچهر میدهد و منوچهر به جنگ عموهای خود میرود و بنیاد جنگهای ایران و توارن نهاده میشود. فریدون در پایان سلطنت پانصدساله ٔ خود تاج شاهی را بر سر منوچهر میگذارد و از این جهان رخت برمی بندد. فریدون در ادبیات فارسی بعنوان مظهر قدرت و پیروزی مورد تشبیه قرار گرفته است، چنانکه فردوسی در ستایش سلطان محمود میگوید:
فریدون بیداردل زنده شد
زمین و زمان پیش او بنده شد.
فردوسی.
در اشعار شاعران دیگر نیز نام او با همین تعبیر دیده میشود:
جشن سده آیین جهاندار فریدون
بر شاه جهاندار فری باد و همایون.
عنصری.
فریدون وزیری پسندیده داشت
که روشندل و دوربین دیده داشت.
سعدی.
ترکیب ها:
- فریدون صفت. فریدون علم. فریدون فر. فریدونکار.فریدون کمر. فریدون نسب. فریدون وار. رجوع به این مدخل ها شود.

فریدون. [ف ِ رِ] (اِخ) رجوع به شاهزاده محمد شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

فریدون. [ف ِ رِ] (اِخ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔشهرستان نائین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

واژه پیشنهادی

گویش مازندرانی

فریدون

نامی معمول در مازندران برگرفته از نام فریدون از پادشاهان...

معادل ابجد

فیلمی از فریدون حسن پور

854

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری