معنی فیلمی از محمد هادی کریمی

حل جدول

محمد هادی کریمی

کارگردان فیلم بشارت به یک شهروند هزاره سوم


فیلمی از محمد هادی کریمی

غیرمنتظره


فیلم محمد هادی کریمی

کمدی انسانی

لغت نامه دهخدا

هادی

هادی. (اِخ) نام رسول خدا محمدبن عبداﷲ. (تاریخ حبیب السیر چ تهران ص 101). از القاب حضرت محمد (ص). رجوع به محمد (ص) شود.

هادی. (اِخ) (محمد...) نقاش: مجلسهای نقاشی او در ضمن مرقع6 برگی به شماره ٔ 72 در فهرست نمونه ٔ خطوط خوش کتابخانه ٔ سلطنتی تألیف مهدی بیانی ص 156 یاد شده است.

هادی. [] (ع ص) (از «هَ دء») در عربی آرام گیرنده. (از برهان). هادی.یقال: هدأت اصواتهم و صوته هادی. (اقرب الموارد).

هادی. (اِخ) از نامهای خداوند عز و جل.

هادی. (اِخ) نجم الدین... رجوع به نجم الدین یحیی الهادی شود.

هادی. (اِخ) کیایی علوی در گیلان دعوی امامت کرد و در بیست و سیم رجب سنه ٔ تسعین و اربعمائه ٔ به دست ابراهیم بن محمد مقتول شد. (تاریخ حبیب السیر چ تهران ص 169).

هادی. (اِخ) (میرزا محمد...) ملقب به شرر و بسیار قلندرمشرب بوده و در فن طبابت حذاقت تمام داشته و به هند رفته. این شعر از اوست:
شیشه ٔ ناموس جمعی را که دارم در بغل
بایدم بود از ملامتهای ایشان سنگسار.
(آتشکده ٔ آذر چ زوار ص 293).

هادی. (اِخ) محمدبن علی بن احمد سودی است. رجوع به محمدبن علی بن احمد سودی شود.

هادی. (اِخ) ابن هانی از فرمانروایان مازندران بود که در زمان خلافت هارون الرشید از سال 137 تا 138 حکمرانی داشت. (سفرنامه ٔ استرآباد رابینو به انگلیسی ص 137، به فارسی ص 182).

هادی. (اِخ) ابن الخیر یمانی. شخصیت افسانه ای و اشاره ای است که شیخ اشراق، شهاب الدین یحیی سهروردی در قصه ٔ الغربه الغربیه به کار برده و مراد از «هادی »فیض اول است و از «خیر» عقل کلی اراده کرده که واسطه ٔ هدایت و خیر ایشانند. (گنجینه ٔ نوشته های ایرانی، مجموعه ٔ دوم مصنفات شیخ اشراق چ هانری کربن ص 276).


کریمی

کریمی. [ک َ] (حامص) کریم بودن. حالت و عمل کریم:
دگر گفت کز ما چه نیکوتر است
که بر دانش بخردان افسر است
چنین داد پاسخ که آهستگی
کریمی و رادی و شایستگی.
فردوسی.
بچشمش همان خاک و هم سیم و زر
کریمی بدو یافته زیب و فر.
فردوسی.
اندرین گیتی بفضل و رادی او را یار نیست
جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست.
فرخی.
می گیر و عطابخش و نکو گوی و نکو خواه
این است کریمی و طریق ادب این است.
منوچهری.
آنکه زی اهل خرد دوستی عترت او
با کریمی نسبش تا بقیامت اثرست.
ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

هادی

هدایت‌کننده، راه‌راست‌نماینده، رهنما،
پیشوا،
* هادی الکتریسیته: اجسامی که الکتریسیته را منتشر و هدایت می‌کنند، مانند فلزات، بدن انسان، حیوان، و آب،

معادل ابجد

فیلمی از محمد هادی کریمی

570

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری