معنی فیلمی از نورا افرون

سخن بزرگان

نورا افرون

زمانی که دارای فرزندی میشوید، مانند این است که انفجاری در گستره ی خانواده رخ داده باشد و آن هنگام که گرد و غبار فرو نشیند، پیوند زناشویی شما به گونهای دیگر خواهد بود، البته نه الزاماً بهتر یا بدتر، ولی به هر روی، دیگرگون با آنچه در گذشته بوده است.

حل جدول

فیلمی از نورا افرون

افسون شده، بی خواب در سیاتل، جولی و جولیا، نامه داری

افسون شده

لغت نامه دهخدا

نورا

نورا. [رُ ل ْ لاه] (اِخ) (میرزا...) اصفهانی، متخلص به ضیاء. رجوع به ضیاء اصفهانی شود.

نورا. (اِ) هر چیز که موی ها را بریزاند و ساقط کند. (ناظم الاطباء). رجوع به نوره شود.

نورا. [رُل ْ لاه] (اِخ) نصر پوری. از پارسی گویان هند است. او راست:
پیچ و تاب دردمن بر گوش دریا گر خورد
موج نتواند که بیند روی دریا بازپس.
رجوع به مقالات الشعراء ص 821 و فرهنگ سخنوران شود.

نورا. [رُل ْلاه] (اِخ) رازی (امیر...)، متخلص به نور. از شاعران قرن دهم هجری است. وی در عهد شاه طهماسب می زیست و متولی مزار حضرت عبدالعظیم در شهرری بود. او راست:
دست رقیب داشت به دست آن نگار مست
خندان ز من گذشت و مرا گریه داد دست.
(از صبح گلشن ص 558) (تحفه ٔ سامی ص 41) (قاموس الاعلام ج 6 ص 4606).
و رجوع به هفت اقلیم (اقلیم چهارم، ری) شود.

نورا. [رُل ْ لاه] (اِخ) هروی (مولانا...)، متخلص به نور. از شاعران قرن دهم هجری است. به روایت مؤلف صبح گلشن «ظرافت و مزاح بر مزاج غالب داشته و...و به شیمه ٔ خوش طبعی نقد جان عزیز باخت ». او راست:
نقد جان را فدای لاله عذاری نساختم (؟)
ای روی من سیاه که کاری نساختم.
(از تحفه ٔ سامی ص 77) (از صبح گلشن ص 559).
رجوع به مجالس النفایس ترجمه ٔ فخری ص 168 شود.

نورا. [رُل ْ لاه] (اِخ) ساوه ای (قاضی...)، متخلص به نور. از شاعران قرن نهم هجری است. او راست:
دردا که ندارد خبر آن سیم بر از من
من بی خبر از خویشم و او بی خبر از من.
(از فرهنگ سخنوران) (صبح گلشن ص 557).

نورا. [رُل ْ لاه] (اِخ) (میرزا...) اصفهانی، متخلص به نور. از شاعران عهد شاه عباس اول صفوی است. او راست:
با خیال گلرخی سر در کفن خواهیم کرد
تا قیامت عیش در یک پیرهن خواهیم کرد.
نه مروت است ما را به مراد دل رساندن
که هزار ناامیدی به امید ما نشسته.
(از نصرآبادی ص 89).
و رجوع به نگارستان سخن ص 134 و فرهنگ سخنوران شود.

نورا. [رُ ل ْ لاه] (اِخ) ابن شریف الدین عبداﷲ شوشتری. رجوع به قاضی نوراﷲ شوشتری و نیز رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 30 و شهداءالفضیله ص 171 و امل الاَّمل، ذیل منهج المقال ص 152 و روضات الجنات ص 730 و الذریعه ج 1 ص 391 و ج 2 ص 369 و ج 4 ص 53 و ج 7 ص 19 و مفتاح الکنوز ج 1 ص 28 و صبح گلشن ص 560 شود.


قاضی نورا

قاضی نورا. [رُل ْ لاه] (اِخ) ضیاءالدین. رجوع به قاضی ضیاءالدین نوراﷲ شود.


ده نورا

ده نورا. [دِه ْ رُل ْ لاه] (اِخ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در سه هزارگزی جنوب ده دوست محمد و نزدیک مرز افغانستان. دارای 149 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند مشروب می شود و ساکنین از طایفه ٔ ناروئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

نام های ایرانی

نورا

دخترانه، نور (عربی) + ا (فارسی)، مؤنث انور درخشان، تابان

واژه پیشنهادی

کارگردان فیلم نورا

محمود شولیزاده

معادل ابجد

فیلمی از نورا افرون

772

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری