معنی فیلمی ایرانی به کارگردانی امیر نادری

واژه پیشنهادی

فیلمی از امیر نادری

انتظار

سازدهنی

کات

مرثیه

خداحافظ رفیق

برنده

تنگسیر

دونده

ماراتن

لغت نامه دهخدا

نادری

نادری. [دِ] (ص نسبی) منسوب به نادرشاه. (ناظم الاطباء): جهانگشای نادری. سکه ٔ نادری. کوس نادری.

نادری. [دِ] (حامص) کمیابی. (ناظم الاطباء). نادر بودن. رجوع به نادر شود.

نادری. [دِ] (اِخ) محمد چلبی بن عبدالغنی از شعرای قرن دهم عثمانی است. (از قاموس الاعلام ج 6).

نادری. [دِ] (اِخ) از شاعران عثمانی است و در قرن دهم هجری میزیسته است. این مطلع او راست:
جهانک نعمتندن کند و آب و دانه مزیکدر
ایلک کاشانه سندن گوشه ٔ ویرانه مزیکدر.
(از قاموس الاعلام ج 6).


کارگردانی

کارگردانی. [گ َ] (حامص مرکب) عمل کارگردان. اداره. || صحنه آرایی.

معادل ابجد

فیلمی ایرانی به کارگردانی امیر نادری

1471

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری