معنی فیلمی بابازی پیمان معادی

حل جدول

فیلمی بابازی پیمان معادی

کمپ ایکس ری


پیمان معادی

کارگردان فیلم برف روی کاج ها

از بازیگران فیلم قصه‌ها

از بازیگران فیلم ملبورن


فیلمی از پیمان معادی

برف روی کاج ها

برف روی کاجها


فیلمی با بازی پیمان معادی

آخرین امپراتوری، جدایی نادر از سیمین، خشکسالی و دروغ، درباره الی، عدالت کیفری

جدایی نادر از سیمین

ملبورن

کمپ ایکس ری


فیلمی بابازی آزیتاحاجیان

تاکسی نارنجی

لغت نامه دهخدا

بابازی

بابازی. (ع ص) قماش بابازی، پارچه ٔ ابریشمین. (دزی ج 1 ص 47).


معادی

معادی. [م ُ](ع ص) دشمنی کننده. مقابل موالی.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دشمن دارنده. خصومت کننده ٔ دشمن. عدو:
سرش رسیده به ماه بر، به بلندی
و آن معادی به زیر ماهی پنهان.
رودکی.
مخالفان تو بی فرهند و بی فرهنگ
معادیان تو نافرخند و نافرزان.
بهرامی(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
به هر جنگ اندرنخستین تو کردی
زمین را ز خون معادی معصفر.
فرخی.
نزول مرگ باشدبر معادی
سر شمشیر او روز نزالا.
عنصری(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
چون روز ببینند این معادی را
هر کس که بر او خردش بگمارد.
ناصرخسرو.
چو چرخ گردان بر تارک معادی گرد
چو مهر تابان بر طلعت موالی تاب.
مسعودسعد.
گاه از برای قهر معادی به چنگ تو
آن آبدار پرگهر تابدار باد.
مسعودسعد.
بکش به گرد معادی دین سکندر وار
بزرگ حصنی سخت استوار از آتش و آب.
مسعودسعد.
برق مانند بر معادی زن
ابر کردار بر موالی بار.
مسعودسعد.
عیش تو خوش و ناخوش از او عیش معادی
کار تو نکو وز تو نکوکار موالی.
سوزنی.
شکر و حنظل ز کین و مهر تو پیدا شدند
بر موالی شکری و بر معادی حنظلی.
سوزنی.
چو خورشید زر افشانم ز نور و نار با بهره
موالی را همه نورم معادی را همه نارم.
سوزنی(دیوان چ شاه حسینی، ص 69).
معادی مبادت و گر چاره نبود
مبادی تو هرگز به کام معادی.
انوری(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
جز بخیلان را مروب و جز لئیمان را مبند
جز معادی را مکوب و جز موالی را مپای.
خاقانی.
خواجه ٔ امام اجل همام... در مسند فضایل مستند افاضل باد، موالی او کالسراج المنیر در صدر بساط کرامت و معادی او کالفراش المبثوث در صف نعال آفت.(منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 116). فرزند مرا از قصد دشمن حمایت کرد و از مکر معادی رعایت نمود.(سندبادنامه ص 153).
و رجوع به معادات و معاداه شود.


معادی شکن

معادی شکن. [م ُ ش ِ ک َ](نف مرکب) معادی شکننده. دشمن شکننده. شکست دهنده ٔ دشمن:
مهتر چنین باید موالی نواز
مهتر چنین باید معادی شکن.
فرخی.
و رجوع به معادی شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

معادی

دشمنی کننده دشمن ‎ (اسم) دشمنی کننده، (صفت) دشمن عدو: سرش رسیده بماه بر ببلندی وان معادی بزیر ماهی پنهان. (رودکی)

معادل ابجد

فیلمی بابازی پیمان معادی

421

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری