معنی فیلمی با بازی فرامرز صدیقی

حل جدول

فیلمی با بازی فرامرز صدیقی

آخرین پرواز، تیغ و ابریشم، طعمه، دندان مار، پسرآدم دختر حوا، دلشدگان، قدمگاه، خاک و آتش، اسکادران عشق

آخرین پرواز، تیغ و ابریشم، طعمه، دندان مار، پسر آدم دختر حوا، دلشدگان، قدمگاه، خاک و آتش، اسکادران عشق


فیلمی با بازی فرامرز قریبیان

مروارید سیاه

بندرمه آلود، ترانزیت ‏، آلزایمر، باغ قرمز، فاصله، کارناوال مرگ، رئیس، بهشت اینجاست، رویای خیس، شهر زیبا، رقص در غبار، چشمهایش، مردبارانی، چشم عقاب، تارهای نامرئی، یاغی، ارابه مرگ، روی خط مرگ، روز دیدار، قانون، دایره سرخ، مروارید سیاه، تجارت، ردپای گرگ، ترانزیت، بندرمه آلود، طعمه، گریز، دونفر و نصفی، منطقه ممنوعه، تبعیدی ها، آخرین خون، مرگ پلنگ، فیل در تاریکی، کانی مانگا، کمینگاه، دلار، گردباد، ترن، سناتور، آوار، سمندر، پایگاه جهنمی، پرونده، ریشه درخون، سفیر

رویای خیس

بندر مه آلود، ترانزیت ‏، آلزایمر، باغ قرمز، فاصله، کارناوال مرگ، رئیس، بهشت اینجاست، رویای خیس، شهر زیبا، رقص در غبار، چشم هایش، مرد بارانی، چشم عقاب، تارهای نامرئی، یاغی، ارابه مرگ، روی خط مرگ، روز دیدار، قانون، دایره سرخ، مروارید سیاه، تجارت، رد پای گرگ، ترانزیت، بندر مه آلود، طعمه، گریز، دو نفر و نصفی، منطقه ممنوعه، تبعیدی ها، آخرین خون، مرگ پلنگ، فیل در تاریکی، کانی مانگا، کمین گاه، دلار، گردباد، ترن، سناتور، آوار، سمندر، پایگاه جهنمی، پرونده، ریشه در خون، سفیر

لغت نامه دهخدا

علی صدیقی

علی صدیقی. [ع َ ی ِ ص ِدْ دی] (اِخ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن احمدبن محمد بکری صدیقی مصری شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود.


صدیقی بکری

صدیقی بکری. [ص َ ی ِ ب َ] (اِخ) رجوع به ابوالمواهب صدیقی شود.


فرامرز

فرامرز. [ف َ م َ] (اِخ) علی. رجوع به ظهیرالدین فرامرز در همین لغت نامه و نیز رجوع به کامل ابن اثیر ج 9 ص 216 شود.

فرامرز. [ف َ م َ] (اِخ) ابومنصور. رجوع به کامل ابن اثیر ج 9 ص 216 و نیز رجوع به ظهیرالدین فرامرز شود.

فرامرز. [ف َ م َ] (اِخ) ظهیرالدین. رجوع به تتمه ٔ صوان الحکمه و کامل التواریخ ابن اثیر ج 9 ص 216 و نیز رجوع به ظهیرالدین فرامرز شود.

فرامرز. [ف َ م َ] (اِخ) دهی بوده است میان نهاوند و بروجرد که در سه فرسنگی شهر نهاوند قرار داشته است. (از نزههالقلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن ص 171).

فرامرز. [ف َ م َ] (اِخ) نام پسر رستم بن زال است. (برهان). از: فر (پیشاوند به معنی پیش) + آمرز؛ لغهً به معنی آمرزنده ٔ دشمن (یوستی، نام نامه ص 90 ستون 2). (از حاشیه ٔ برهان چ معین). ضبط صحیح این واژه باید به ضم میم باشد، و دو بار در اسکندرنامه با این ضبط در قافیه به کار رفته است:
چنین گفت رستم فرامرز را
که مشکن دل و بشکن البرز را.
نظامی.
صاحب انجمن آرای ناصری نویسد: «آن در اصل فرمرز بوده یعنی شکوه زمین چنانکه کیومرث یعنی بزرگ زمین و تهم مرز که طهمورث معرب آن است یعنی شجاع زمین است ».

فرهنگ فارسی هوشیار

صدیقی

‎ صدیق بودن، همچون ابوبکر صدیق بودن.

فارسی به انگلیسی

فرامرز

Off-Limits

معادل ابجد

فیلمی با بازی فرامرز صدیقی

935

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری