معنی فیلمی با حضور مریم کاویانی

حل جدول

فیلمی با حضور مریم کاویانی

انتخاب


مریم کاویانی

از بازیگران سریال مدینه

از بازیگران فیلم پوسته

بازیگر فیلم اخراجی ها 3


فیلمی با بازی مریم کاویانی

تردست، مخمصه، اسپاگتی در هشت دقیقه، هوو، رویای جوانی، پوسته، پایان نامه

اخراجی ها 3، اسپاگتی در هشت دقیقه، بیداری، پایان نامه، پایان راه، پوسته، تردست، دلتنگی های عاشقانه، رسوایی، رویای جوانی، زمهریر، مانا، مخمصه، هوو، یکی برای همه

تر دست، مخمصه، اسپاگتی در هشت دقیقه، هوو، رویای جوانی، پوسته، پایان نامه


مریم کاویانی، نیما شاهرخشاهی

بازیگر فیلم اخراجی ها 3


مریم کاویانی ، نیما شاهرخ‌شاهی

بازیگر فیلم اخراجی ها 3

لغت نامه دهخدا

کاویانی

کاویانی. (ص نسبی) کاویان. منسوب به کاوه. (یادداشت مؤلف). درفش کاویانی، درفش کاوه است. اختر کاویان. رجوع به کاویانی درفش شود.


حضور

حضور.[ح ُ] (ع مص) حاضر آمدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی). حاضر شدن. نقیض غیبت. (آنندراج). شهود. مشهد.
- حضور بهم رسانیدن، حضور داشتن.
- حضور داشتن، بودن در جایی. شرکت کردن در مجلسی.
- حضور یافتن، حاضر شدن.
- مبارک حضور:
شنیدم که مردی مبارک حضور
بنزدیک شاه آمد از راه دور.
سعدی.
|| (اِ) پیش رو. برابر. مقابل غیبت: نشست در مجلس عالی بحضور اولیای دولت. (تاریخ بیهقی).
آنچه درغیبتت ای دوست بمن میگذرد
نتوانم که حکایت کنم الا بحضور.
سعدی.
سخنها دارم از درد تو بر دل
ولیکن در حضورت بیزبانم.
سعدی.
|| مقابل تفرقه و تشتت. مقابل بر رفت:
حضورش پریشان شد و کار زشت
سفر کرد و برطاق مسجد نوشت.
سعدی.
می ترسم از خرابی ایمان که میبرد
محراب ابروی تو حضور از نماز من.
حافظ.
هر ساعتی آنچه که بر ما گذشته است حساب کنیم، بر رفت و حضور چیست می بینیم که همه نقصان است. (بخاری).
- حضور ذهن، جمع بودن حواس. در مقابل تشتت ذهن.
|| در عرف، کلمه ٔ تعظیم است بلکه بر ذات مخدومان اطلاق کنند و فارسیان شکفتگی وخرمی استعمال نمایند. (آنندراج).
- بی حضور، تنگدل و منقبض و بیمار. (آنندراج):
از بس دلم ز حلقه ٔ کثرت رمیده شد
گردید بی حضور ز جمعیت هراس.
مخلص کاشی.
چون خامه ٔ سبک مغز از بی حضوری دل
شد پیش روشنائی در هر سجود ما را.
عارف الحی (از آنندراج).
یار عاشق شده ست درمان چیست
عیسی آنجا که بی حضور شود.
حکیم شفائی.
ترا که در لب نوشین هزارگونه شفاست
چرا همیشه مرا بی حضور باید داشت.
شانی تکلو.
|| ج ِ حاضر. || (اصطلاح عرفان) حضور آنانندکه همواره حاضر وقت خویشند یا غفلت و ذهول و نسیان در آنان راه ندارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حضورقلب به حق هنگام غیبت از خلق است. (تعریفات):
بگذر ز کوی میکده تا زمره ٔ حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعاکنند.
حافظ.

حضور. [ح َ] (اِخ) نام شهری است و کوهی به یمن از اعمال زبید و آنرا حضوراء نیز نامند. || نام قبیله ای است. (معجم البلدان).

فارسی به عربی

حضور

حضور، وجود

عربی به فارسی

حضور

توجه , مواظبت , رسیدگی , تیمار , پرستاری , خدمت , ملا زمت , حضور , حضار , همراهان , ملتزمین

فرهنگ عمید

کاویانی

مربوط به کاوه، شخصیت اساطیری شاهنامه،

معادل ابجد

فیلمی با حضور مریم کاویانی

1575

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری