معنی فیلمی به کارگردانی سیدعلی خوش نشین

حل جدول

فیلمی به کارگردانی سیدعلی خوش نشین

روز دیدار


خوش نشین و تنبل

آفتاب نشین


سیدعلی نصر

پدر تئاتر ایران


آفتاب نشین

خوش نشین، تنبل

خوش نشین و تنبل

لغت نامه دهخدا

خوش نشین

خوش نشین. [خوَش ْ / خُش ْ ن ِ] (نف مرکب) کسی که راحت نشسته و جای بسیاری را متصرف شده. (ناظم الاطباء). کسی که هر جا او را خوش آید همان جا ساکن شود. (غیاث اللغات) (آنندراج):
حضور حریفان بس خوش نشین
به تخصیص صدر اخص صدر دین.
نزاری قهستانی (دستورنامه چ روسیه ص 2).
من نه آن نقشم که هر ساعت نگینی خوش کنم
چون نسیم خوش نشین هر دم زمینی خوش کنم.
ظهوری (از آنندراج).
تا بحسن خوش نشین او شود جایی دچار
نیست چون آب روان یکجا قرار آئینه را.
صائب (از آنندراج).
صراحی بود کودک خوش نشین
ندارد چسان گریه در آستین.
ملاطغرا (از آنندراج).
|| نورسیده. تازه آمده. || بیگانه و اجنبی و غریب در میانه ٔ مردم بومی. (ناظم الاطباء). شخصی را گویند که در شهر یا دهی برای خود معاش کند. خوشباش. (از آنندراج). آنکه درده منزل دارد ولی جزء بنه بندی نباشد و کشت و زرع نکند از اینرو از ادای مالیات و عوارض ده معاف است. (یادداشت مؤلف). || اجاره نشین. مستأجر (درتداول مردم قزوین).
- امثال:
اجاره نشین خوش نشین است، یعنی هر وقت که خواست خانه ٔ دیگر می گیرد و تغییر مکان می دهد.


کلاته سیدعلی

کلاته سیدعلی. [ک َ ت َ س ِی ْ ی ِ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان شوریچه ٔ بخش سرخس شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و گرم سیر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

کلاته سیدعلی. [ک َ ت َ س ِی ْ ی ِ ع َ] (اِخ) دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند. در دره و گرم سیر است. و سکنه آن 128 تن. آب آنجا از قنات، محصول آن غلات، لبنیات و شغل مردم زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


نشین

نشین. [ن ِ] (نف) اسم فاعل مرخم است از نشستن. نشیننده. آن که می نشیند. || نشیننده و نشسته و همیشه بطور ترکیب استعمال می گردد. (ناظم الاطباء). به صورت پساوند به دنبال اسم آید، بدین شرح: 1- به معنی نشیننده در کلمات: اجاره نشین. اعتکاف نشین. اورنگ نشین. بادیه نشین. بالانشین. بردرنشین. بست نشین. بیابان نشین. پائین نشین. پالکی نشین. پرده نشین. پس نشین. پشت میزنشین.پیش نشین. پیل نشین. تارک نشین. تخت نشین. ته نشین. جانشین. جزیره نشین. جنگل نشین. چادرنشین. چله نشین. حاشیه نشین. حجله نشین. حومه نشین. خاک نشین. خاکسترنشین. خانقاه نشین. خانه نشین. خرابه نشین. خلوت نشین. خم نشین. خوش نشین. درگه نشین. دل نشین. ده نشین. راه نشین. روستانشین. ره نشین. زانونشین. زاویه نشین. زیرنشین. زیرپانشین.زیج نشین. ساحل نشین. سایه نشین. سجاده نشین. سدره نشین.سرنشین. شب نشین. شهرنشین. صحرانشین. صدرنشین. صف نشین. صفه نشین. صومعه نشین. کاخ نشین. کجاوه نشین. کرایه نشین. کرسی نشین. کشتی نشین. کناره نشین. کوه نشین. گاه نشین. گوشه نشین. عزلت نشین. عقب نشین. عماری نشین. محمل نشین. مربعنشین. مرزنشین. مسجدنشین. مسندنشین. نواحی نشین. والانشین. ویرانه نشین. هم نشین. هودج نشین. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود. 2- به معنی محل نشستن و مکان و جا در ترکیبات ذیل: ارمنی نشین. اسقف نشین. اعیان نشین. امیرنشین. ایل نشین. ترک نشین. حاکم نشین. حکومت نشین. خلیفه نشین. دوک نشین. شاه نشین. شاهزاده نشین. شه نشین. کردنشین. کنت نشین. کوچ نشین. گدانشین. عرب نشین. فقیرنشین. لرنشین. مطران نشین. مهاجرنشین. رجوع به هریک از این مدخل ها در ردیف خود شود. 3 -به معنی نشسته در ترکیبات ذیل: خاطرنشین. دلنشین.


کارگردانی

کارگردانی. [گ َ] (حامص مرکب) عمل کارگردان. اداره. || صحنه آرایی.

فرهنگ معین

خوش نشین

آن که در هر جا خوشش آید بنشیند و اقامت گزیند، در اصطلاح کشاورزی آن عده از اهالی ده که نه مالک به حساب آیند و نه زارع، به مستأجر نیز اصطلاحاً خوش نشین می گویند. [خوانش: (~. نِ) (ص فا.)]

فرهنگ عمید

خوش نشین

ویژگی کسی که از هرجا خوشش بیاید در آنجا اقامت می‌کند یا می‌نشیند،
[منسوخ] ویژگی کارگر کشاورزی که زمین و خانه ندارد، آفتاب‌نشین،

فرهنگ فارسی هوشیار

خوش نشین

کسی که راحت نشسته و جای بسیاری را متصرف کرده است

ضرب المثل فارسی

اجاره نشین خوش نشینه

توضیح و مفهوم ضرب المثل اجاره نشین خوش نشینه
این ضرب المثل در توصیف اجاره نشینان دارد

گویش مازندرانی

خش نشین

خوش نشین

معادل ابجد

فیلمی به کارگردانی سیدعلی خوش نشین

2183

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری