معنی فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سامان استرکی

لغت نامه دهخدا

استرکی

استرکی. [] (اِخ) (منزل...) منزلی در نزدیکی مرغاب و سرخس. (حبیب السیر جزو3 از ج 3 ص 245).


نویسندگی

نویسندگی. [ن ِ س َ دَ / دِ] (حامص) کتابت. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نوشتن. (آنندراج). تحریر. (ناظم الاطباء). ترسل. (یادداشت مؤلف). || شغل نویسنده. عمل نویسنده. رجوع به نویسنده شود.


سامان

سامان. (اِخ) نام شخصی است که آل سامان که پادشاهان سامانیه اند به او منسوب اند. (برهان) (رشیدی). نام جد اعلی آل سامان که شهریاری داشته اند. (آنندراج). نام مردی که فرزندان پادشاهان بودند و ایشان را سامانیان گفتندی. (صحاح الفرس). سامان از تخم بهرام چوبین بود نسبش سامان خداه سام بن طعام بن هرمزبن بهرام چوبین. رجوع بتاریخ گزیده ص 379، 394 شود:
گوهر افسر اسلاف که از خاک درش
افسر گوهر سامان بخراسان یابم.
خاقانی.
رجوع به آل سامان و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 386 و فهرست احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی و اخبار الخلفای سیوطی ص 264 و فهرست لباب الالباب ج 1 شود.

فرهنگ عمید

سامان

اسباب خانه، لوازم زندگانی،
افزار کار،
باروبنۀ سفر،
کالا،
آراستگی و نظم: گهی بر درد بی‌درمان بگریم / گهی بر حال بی‌سامان بخندم (سعدی۲: ۴۹۲)،
[قدیمی] آرام‌وقرار: کسی که سایهٴ جبار آسمان شکند / چگونه باشد در روز محشرش سامان (کسائی: مجمع‌الفرس: سامان)،
[قدیمی] اندازه ‌و نشانه: میان بربسته بر شکل غلامان / همی‌شد ده به ده سامان به سامان (نظامی: مجمع‌الفرس: سامان)،
* سامان دادن: (مصدر متعدی) نظم و ترتیب دادن و آراستن، سروصورت دادن،
* سامان گرفتن: (مصدر لازم)
سامان یافتن، سروسامان یافتن،
نظم و ترتیب پیدا کردن، سرو صورت به خود گرفتن،
صاحب خانه و زندگانی شدن،

معادل ابجد

فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سامان استرکی

1742

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری