معنی قابل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
پذیرنده، قبول کننده، لایق، سزاوار، باتجربه، کارآزموده، بسیار، زیاد، آتیه، آینده. مق ماضی، ضامن، جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «شایسته، درخور، مناسب »: قابل اعتماد، قابل اعتنا، جزء [خوانش: (بِ) [ع.] (اِفا.)]
فرهنگ عمید
قبولکننده، پذیرنده،
دارای امکان برای قبول امری یا حالتی: قابل اجرا، قابل قبول،
سزاوار، شایسته،
* قابل ارتجاع: هر شیئ که پس از خم کردن یا فشار دادن آن به حالت اول برگردد،
حل جدول
قبول کننده
فرهنگ واژههای فارسی سره
در خور، درخور
مترادف و متضاد زبان فارسی
برازنده، سزاوار، شایسته، لایق، مستعد، مناسب، آگاه، کارآزموده، کاردان، متبحر، مجرب، پذیرا، پذیرنده،
(متضاد) نالایق، فائق
فارسی به انگلیسی
Able _, Fit, Open, Worth
فارسی به عربی
جید، قدیر، موهل
نام های ایرانی
پسرانه، شایسته، لایق، از نامهای خداوند
عربی به فارسی
پذیرنده
فرهنگ فارسی هوشیار
پذیرا، قبول کننده، مستعد، قبول، پذیرا
فرهنگ فارسی آزاد
قابِل، قبول کننده، مستعد قبول، پذیرنده، سزاوار، لایق، سال آینده (جمع: قَبَلَه)،
قابِل، جناب قابل آباده ای، مُبَلّغ و شاعر بهایی میباشند که تمام عمر شریفش انرا صرف تبلیغ امرالله مع تحمل اقسام بلایا فی سبیل الله نمودند و عهد اقدس ابهی و عهد مبارک میثاق و دوران پر افتخار حضرت ولی امرالله را درک نمودند و مره" در 1336 هجری به مدت هفتاد روز در حیفا از کوثر لقای حضرت عبدالبهاء نوشیدند ومخمود باده وصال گردیدند.صعود آن شعر ومبلغ شیدایی در 1355 هجری قمری واقع شد،
فارسی به ایتالیایی
idoneo
فارسی به آلمانی
Artig, Brav, Faehig [adjective], Geeignet [adjective], Gut, Qualifiziert [adjective]
معادل ابجد
133