معنی قایم شدن

لغت نامه دهخدا

قایم شدن

قایم شدن. [ی ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) در تداول عوام، پنهان شدن. || در شطرنج پات شدن است یعنی هیچ یک از دو حریف غالب نتواند شدن.


قایم

قایم. [ی ِ] (اِخ) لقب امام دوازدهم شیعه. رجوع به قائم و مهدی (ع) شود.

قایم. [ی ِ] (ع ص، اِ) قائم. ایستاده. برپا. || دلاک حمام: دست بر پشت شیخ میمالید و شوخ بر بازوی شیخ جمع میکردچنانکه رسم قایمان باشد. (اسرار التوحید). رجوع به قائم شود. || در تداول، پنهان. رجوع به قایم کردن شود. || در تداول، سخت. محکم: یک کشیده ٔ قایم زدن. || در تداول، بسی بلند وجهوری: آواز و صدای قایمی کردن. مقابل یواش گفتن.


قایم راندن

قایم راندن. [ی ِ دَ] (مص مرکب) کنایه از زبونی و تسلیم شدن. (حاشیه ٔ وحید بر خسرو و شیرین).
- به قایم راندن، کنایه از زبون شدن:
به حیرت مانده مجنون در خیالش
به قایم رانده لیلی با جمالش.
نظامی.


قایم بازی

قایم بازی. [ی ِ] (حامص مرکب) رجوع به قایم شدنک شود.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

قایم شدن

مخفی شدن.

مخفی شدن


قایم

سخت.

سخت

فرهنگ فارسی هوشیار

قایم شدن

پنهان شدن

فرهنگ معین

قایم شدن

ثابت و برقرار گشتن، پنهان شدن. [خوانش: (یِ. شُ دَ) [ع - فا.] (مص ل.)]


قایم

(یِ) (ص.) (عا.) پنهان، مخفی.

ایستاده، برپا، پایدار، استوار. [خوانش: (~.) [ع. قائم] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

قایم

پنهان، مخفی،
* قایم شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] پنهان شدن، مخفی شدن،

فرهنگ عوامانه

قایم شدن (غایب)

به معنی مخفی شدن است و ( (قایم شدنک)) اسم بازیی است.

معادل ابجد

قایم شدن

505

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری