معنی قبح
لغت نامه دهخدا
قبح. [ق ُ / ق َ] (ع اِمص) زشتی. ضد حسن. (منتهی الارب).
فرهنگ معین
(قُ) [ع.] (اِمص.) زشتی، زشت بودن.
فرهنگ عمید
زشتی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدی، زشتی، شناعت، قباحت،
(متضاد) حسن
فارسی به انگلیسی
Enormity
فرهنگ فارسی هوشیار
زشت شدن
فرهنگ فارسی آزاد
قُبْح، زشتی (چه در عمل چه در بیان چه در حالت و نیّت و چه در صورت و قامت)،
معادل ابجد
110