معنی قرابه
لغت نامه دهخدا
قرابه. [ق َرْ را ب َ / ب ِ] (اِ) شیشه ٔ شراب. صراحی. (آنندراج). قسمی شیشه ٔ شکم فراخ بزرگتر از برنی.آوند شیشه ٔ بزرگی که در آن شراب و جز آن ریزند. (ناظم الاطباء): بیامیزند و اندر این قرابه کنند، و سر قرابه استوار کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
راحت ز مزاج رخت بربست
قرابه ٔ اعتدال بشکست.
نظامی.
خورشید ز بیم اهل آفاق
قرابه ٔ می نهاد بر طاق.
نظامی.
صبح از سر شورشی که انگیخت
قرابه شکست و می برون ریخت.
نظامی.
برگشته از قرابه ٔ امید جان من
یک بار گشته باش فلک گو به کام من.
ظهوری (از آنندراج).
فرهنگ معین
(قَ رَّ بِ) [ع.] (اِ.) شیشه شراب، صراحی.
حل جدول
شیشه
مترادف و متضاد زبان فارسی
شیشه، صراحی
فارسی به انگلیسی
Jeroboam
تعبیر خواب
قرابه درخواب، دلیل بر پراکندگی است و مال و خواسته بدو رساند. اگر در قرابه چیزی بیند که مستی کند، دلیل که حرام خواره است. - محمد بن سیرین
اگر بیند قرابه داشت، دلیل که او را با پیری صحبت افتد. اگر بیند از آن قرابه آب یا گلاب خورد، دلیل که از آن پیر منفعت یابد. اگر بیند چیزی ترش بود غم و اندوه باشد. اگر بیند قرابه بشکست، دلیل که از آن پیر نجات یابد - جابر مغربی
فرهنگ فارسی هوشیار
خویشاوندی بستگی نزدیکی مانند، خویش، دانای دریافت پارسی تازی گشته کراوه آوند شیشه ای شکم دار تنگ (اسم) شیشه شراب صراحی، ظرف شیشه یی. یا قرابه زرین. آفتاب، قسمی صندوق.
معادل ابجد
308