معنی قربان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(قَ) (اِ.) کمان دان، جای کمان.
(اِ.) هرچیزی که به وسیله آن به خداوند تقرب جویند، عنوانی برای نشان دادن ارادت و اخلاص به فردی که دارای مقام مهمی است، صدقه، تصدق.، ~ صدقه کسی رفتن کنایه از: الف - اظهار محبت و اخلاص و ارادت کردن به کسی. ب - اصرار و التماس ک [خوانش: (قُ) [ع.]]
فرهنگ عمید
ظرفی که در آستانۀ پُر شدن است،
ذبح کردن حیوانی حلالگوشت مانندِ گاو، گوسفند، و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن،
(اسم) عنوانی احترامآمیز در خطاب به آقایان،
(اسم، صفت) [قدیمی] = قربانی
* قربان کردن: (مصدر متعدی) ذبح کردن حیوانی حلالگوشت مانندِ گاو، گوسفند، و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن،
جعبهای که کمان را درآن میگذاشتند، کماندان،
حل جدول
از اعیاد مسلمانان
مترادف و متضاد زبان فارسی
برخی، تصدق، فدا، نثار
فارسی به انگلیسی
Honor, Sir
نام های ایرانی
پسرانه، چیزی که بوسیله آن به خدا تقرب یابند، قربانی، فدایی، نزدیک شدن
فرهنگ فارسی هوشیار
هر چیزی که بوسیله آن بسوی خداوند تقرب پیدا کنند، و روز دهم ذیحجه که حجاج در مکه قربانی میکنند عیداضحی یا عید قربان گویند
فرهنگ فارسی آزاد
قُربان، غیر از معانی مصدری، قربانی، آنچه در راه خدا تصدق کنند، نزد نصاری: نان و شرابِ عشاء ربانی است که به تصور ایشان تبدیل به گوشت و خون حضرت مسیح در بدن خورندگان آن نان و شراب می گردد (جمع: قَرابِین)،
معادل ابجد
353