معنی قرشمال

لغت نامه دهخدا

قرشمال

قرشمال. [ق ِ رِ] (ص، اِ) غربال بند. کولی. || مجازاً، بی حیا. بی شرم. (لهجه ٔقزوینی). در بهار عجم و آنندراج آمده: به فتحتین، مطربان همراهی کاولیها از بحر طویلی که شیخ ابوالفیض فیضی متضمن لغات متضاده در هجو تصنیف نموده معلوم شدکه زبان این جماعه است. (بهار عجم) (از آنندراج).

حل جدول

قرشمال

آدم بی معنی و پرناز و افاده است.

‌کولی

آدم بی معنی و پرناز و افاده است

مترادف و متضاد زبان فارسی

قرشمال

ارقه، غربتی، غرشمال، غره‌چی، قره‌چی، کولی، لولی

گویش مازندرانی

قرشمال

زن کولی

فرهنگ فارسی هوشیار

قرشمال

بی حیا، بیشرم

فرهنگ عوامانه

قرشمال

آدم بی معنی و پرناز و افاده است.

معادل ابجد

قرشمال

671

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری