استقراض
Borrow
قرض
استلاف
(مصدر) بوام گرفتن چیزی از کسی عاریه گرفتن.
1374
شادی کردن
پشت کردن
سود بردن
صادر کردن
ریز کردن
گرم کردن
حساب کردن
پرکردن
تباه کردن
خم کردن
عطا کردن
طی کردن
فرض کردن
منقرض کردن
پرت کردن
قطع کردن
عرض کردن
قهر کردن
رد کردن
پر کردن
قصدکردن
نقرکردن
تقاضا کردن
اقرار کردن