معنی قصص

لغت نامه دهخدا

قصص

قصص. [ق َ ص َ] (ع مص) قَص ّ. (اقرب الموارد). رجوع به قَص ّ شود.

قصص. [ق َ ص َ] (ع اِ) سینه یا سر آن یا میانه ٔ آن یا استخوان آن. || قصه. || پشم بریده ٔ گوسفند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قَص ّ شود. || قصص الهُزال، دنوالموت. (اقرب الموارد).

قصص. [ق ِ ص َ] (ع اِ) ج ِ قِصّه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصه شود.

قصص. [ق ُ ص َ] (ع اِ) ج ِ قُصّه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قُصّه شود.

فرهنگ معین

قصص

(قِ صَ) [ع.] (اِ.) جِ قصه.

فرهنگ عمید

قصص

قصه
بیست‌وهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۸ آیه،

حل جدول

قصص

حکایت ها

حکایت ها، داستان ها، از سوره های مکی

فرهنگ فارسی هوشیار

قصص

جمع قصه

فرهنگ فارسی آزاد

قصص

قِصَص، حکایت ها، داستان ها (مفرد: قِصَّه)،

قَصَص، غیر از معانی مصدریِ قَصَّ یَقُصُّ- فنّ قصه سرائی- قصه گوئی- سینه- استخوان سینه،

قَصَص، نام سوره 28 قرآن که مکیّه و 88 آیه دارد،

معادل ابجد

قصص

280

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری