معنی قضاوت کردن

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قضاوت کردن

داوری کردن، داورزیدن

فارسی به عربی

قضاوت کردن

انصح، قاضی، اِجتهادٌ

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

قضاوت کردن

Beurteilen, Richter (m), Urteilen, Raten [verb]

معادل ابجد

قضاوت کردن

1581

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری