معنی قطعه ضربی کوچکی در موسیقی ایرانی
حل جدول
چهارمضراب
چهار مضراب
ابزار ضربی موسیقی
تنبک
قطعه موسیقی سهقسمتی
تریو
نوعی قطعه موسیقی
ساویت
لغت نامه دهخدا
ضربی. [ض َ] (ص نسبی) منسوب به ضرب.
- طاق ِ ضربی، قسمی طاق که زنند از آجرهای به پهنا بهم پیوسته یعنی قطر طاق قطر اقصر آجر است.
- آلت ضربی، در آلات موسیقی، چون دف و دهل و دورویه و امثال آن.
|| جلد ضربی، جلد چرمی ضربی، که منقوش باشد.
کوچکی
کوچکی. [چ َ / چ ِ] (حامص) صغر و خردی. (ناظم الاطباء). خردی. صغیری. (فرهنگ فارسی معین). صغر.مقابل بزرگی و عظم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قلظقه، کوچکی اندام. (منتهی الارب). || کم وسعتی. کم حجمی. || اندکی. قلت. || کم سنی. (فرهنگ فارسی معین). کودکی. بچگی. طفولیت.
- امثال:
آدم از کوچکی بزرگ می شود، برای نیل به مقامات بلند شروع از رتبه های پست عیب نیست. تحمل تحقیر برای نیل به مقامات عالی سزاوار است. (امثال و حکم ج 1 ص 21).
|| حقارت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در تداول عامه، بندگی. فرمانبرداری: در کوچکی و خدمتگزاری حاضرم. (فرهنگ فارسی معین).
نیم ضربی
نیم ضربی. [ض َ] (ص نسبی) (اصطلاح صحافان) جلد چرمی نیم ضربی. جلد تیماجی نیم ضربی. (یادداشت مؤلف). رجوع به ضربی شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
زنشی، پهنکاری: در ساختمان تاک (طاق)، دمگیر: در خنیا انگبینی منسوب به ضرب، نوعی آواز یا آهنگ است که وزن مرتب داشته باشد در قدیم بعضی خوانندگان که ضرب هم می گرفتند و باهنگهای ضربی آشنایی داشتند این نوع آواز را همراه با نواختن ضرب می خواندند باین ترتیب که وزن معینی را در نظر میگرفتند و غزلی را دریک دستگاه میخواندند و گوشه های مهم ردیف را نشان می دادند. وزن آواز ضربی چنانکه هم اکنون معمول است 8 , 6 بود. یا آلت ضربی. آلت موسیقی مانند دف و دهل و دو رویه نظیر آنها که بدانها اصول نگاهدارند. یا جلد تیماجی (چرمی) ضربی. جلد تیماجی (چرمی) که منقوش نباشد. یا طاق ضربی. قسمی که از آجرهای به هم پیوسته از پهنا زنند به طوری که قطر اطاق قطر اقصر آجر است.
کوچکی
خردی صغیری، کم وسعتی و کم حجمی، اندکی قلت، کم سنی، بندگی فرمانبرداری: در کوچکی و خدمتگزاری حاضرم.
فارسی به عربی
جناح
واژه پیشنهادی
آهنگ
فارسی به آلمانی
Reihe (f)
فرهنگ عمید
ویژگی نوعی طاق یا سقف محدب که با آجر ساخته میشود،
(موسیقی) ویژگی اثر موسیقایی موزون،
فرهنگ معین
آواز یا آهنگی که وزن مرتب داشته باشد، نوعی طاق یا سقف محدب. [خوانش: (ضَ) [ع - فا.] (ص نسب.)]
معادل ابجد
1957