معنی قلعه دختر

لغت نامه دهخدا

قلعه دختر

قلعه دختر. [ق َ ع َ دُ ت َ] (اِخ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 3هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان و 43هزارگزی شمال شوسه ٔ بهبهان به آرو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری و مالاریایی است. سکنه ٔ آن 60 تن است. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، برنج، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

قلعه دختر. [ق َ ع َ دُ ت َ] (اِخ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 19هزارگزی جنوب درمیان و 4هزارگزی خاور مالرو عمومی درمیان به سربیشه. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است. سکنه ٔ آن 59 تن، آب آن ازقنات و محصول آن غلات، چغندر و شغل اهالی زراعت است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

قلعه دختر. [ق َ ع َ دُ ت َ] (اِخ) دهی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند، واقع در 41هزارگزی جنوب خاوری قاین موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنه ٔ آن 130 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، زعفران و شغل اهالی زراعت و مالداری است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

قلعه دختر. [ق َ ع َ دُ ت َ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری فریمان و سر راه مالرو عمومی فریمان به پاقلعه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنه ٔ آن 202 تن، آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

حل جدول

قلعه دختر

از قلعه های باستانی کرمان

معادل ابجد

قلعه دختر

1409

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری