معنی قلک

لغت نامه دهخدا

قلک

قلک. [ق ُل ْ ل َ] (اِ) صورتی از غولک و کولک. کوزه ٔ سفالین که بر سر سوراخی باریک دارد که مسکوک در آن فروتوان ریخت و جز با شکستن کوزه بیرون نتوان کرد و کودکان پولهای خود در آن ذخیره کنند و پس از پرشدن کوزه بشکنند و بیرون آرند. رجوع به غلک شود.


قلک دار

قلک دار. [ق ُل ْ ل َ] (نف مرکب) کاسه کوزه دار (در قمارخانه). (یادداشت مؤلف).

فارسی به انگلیسی

قلک‌

Piggy Bank, Savings Bank

فارسی به ترکی

قلک‬

kumbara

حل جدول

قلک

بانک کودکان


بانک کودکان

قلک

فارسی به عربی

قلک

حتی

فرهنگ فارسی هوشیار

قلک

کوزه سفالین که بر سر سوراخی باریک دارد و کودکان پولهای خود را در آن دخیره کنند نادرست نویسی غلک آوندی گلین یاتوپالی که درآن پشیز ریزند (اسم) ظرفی گلین یا فلزی که کودکان پول خود را در آن اندازند و جمع کنند.

فرهنگ معین

قلک

(قُ لَّ) (اِ.) = غلک: ظرفی که کودکان پول خود رادر آن اندازند، جمع کنند.

فرهنگ عمید

قلک

ظرفی با سوراخ تنگ که در آن پول پس‌انداز می‌کنند،


غولک

قلک

گویش مازندرانی

قلک

کوزه ی کوچک برای مایه زدن ماست


قل قلک چشمه

چشمه ای در روستای کدیر نوشهر

فارسی به ایتالیایی

قلک

salvadanaio

انگلیسی به فارسی

till

قلک


save all

قلک

معادل ابجد

قلک

150

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری