معنی قمشه
لغت نامه دهخدا
قمشه. [ق ُ م ِ ش َ] (اِخ) دهی است از دهستان اروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 18هزارگزی خاور کرمانشاه و کنار رودخانه ٔ قره سو، موقع جغرافیایی آن دره و هوای آن سردسیری معتدل و سکنه ٔ آن 200 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن مختصر غلات، چغندر قند، صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و از طریق صالح آباد در تابستان بسختی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
قمشه. [ق ُ م ِ ش َ] (اِخ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و قصرشیرین میان چشمه سفید و ماهیدشت، در 591هزارگزی طهران. (یادداشت مؤلف).
قمشه. [ق ُ م ِ ش َ] (اِخ) قریه ای است در دوفرسنگی میانه ٔ شمال و مغرب شیراز. (فارس نامه).
حل جدول
نام قدیم شهرضا
معادل ابجد
445