معنی قمیش

لغت نامه دهخدا

قمیش

قمیش. [ق َ] (اِخ) دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 24هزارگزی خاور نورآباد و 3 هزارگزی باختر شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری مالاریایی است. سکنه ٔ آن 360 تن است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه ای تیوند هستند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

فرهنگ معین

قمیش

(قَ) (اِ.) (عا.) ادا و اطوار، ناز و کرشمه.

حل جدول

قمیش

اداواطوار

گویش مازندرانی

قمیش

خمیر نانی که خوب نپخته باشد

فرهنگ فارسی هوشیار

قمیش

‎ نی، نیستان ترکی نی مردابی از گیاهان پارسی است غمیش غر و غربیله، ناز خرکی

معادل ابجد

قمیش

450

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری