معنی قهره

لغت نامه دهخدا

قهره

قهره. [ق ُ رَ] (اِخ) دهی است از دهستان مهران بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان، سکنه ٔ آن 1300 تن. آب آن از قنات و چشمه. محصول آن غلات دیمی، لبنیات، انگور، صیفی و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. این ده در دو محل بفاصله ٔ 2500 گز واقع شده و قهره بالا و پائین نامیده میشوند. سکنه ٔبالا 800 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


قهرة

قهره. [ق َ هَِ رَ] (ع ص) کم گوشت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد): فخذ قهره؛ ران کم گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج).

قهره. [ق ُ هََ رَ] (ع ص) سوزن کلان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || زن بدکار و بدعمل و نابکار. (ناظم الاطباء). شریره: امراه قهره؛ ای شریره. (اقرب الموارد). ج، قُهَرات. (منتهی الارب) (آنندراج).

قهره. [ق ُ رَ] (ع اِمص) اضطرار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). اخذته قُهْرَهً؛ ای اضطراراً. (اقرب الموارد). قوت و زور. (ناظم الاطباء).


هوه

هوه. [هََ وِ] (اِخ) دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، کنار راه قهره به ایوج، دارای 199 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


بازنه

بازنه. [ن ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان قهره کهریزبخش سربند شهرستان اراک که در 20 هزارگزی شمال خاورآستانه و 12 هزارگزی راه عمومی در کوهستان قرار دارد. سرزمینی است سردسیر با 1597 تن جمعیت. آبش از قنات و رودخانه ٔ هفته، محصولش غلات، انگور، چغندرقند. شغل مردمش زراعت و گله داری، صنایع دستی اهالی قالیبافی و راهش مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


بان

بان. (اِخ) دهی است جزء دهستان قهره کهریز بخش سربند شهرستان اراک که در 40 هزارگزی شمال خاور آستانه و 2 هزارگزی راه عمومی واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 449 تن سکنه. آب آنجا از قنات و رودخانه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و چغندر قند و انگور و قلمستان و شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


غصب

غصب. [غ َ] (ع مص) به ستم گرفتن. مغصوب، نعت از آن است. (منتهی الارب). به ستم گرفتن چیزی را از کسی. (غیاث اللغات) (آنندراج). به ستم بستدن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). به ستم ستدن. (ترجمان علامه ٔ جرجانی) (مجمل اللغه). گرفتن چیزی به ستم، مال باشد یا جز از آن. (تعریفات جرجانی): و کان ورأهم ملک یأخذ کل سفینه غصباً. (قرآن 79/18). اگر آب و زمین به غصب بستد [حسنک] نه زمین ماند بدو نه آب. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 184). گفت شنیدم که این ولایت از تو به غصب ستده اند من به تو بازدادم. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 196).
جز بدان وقت که بستانی ازو مال به غصب
نتوانی که ببینی به مثل روی یتیم.
ناصرخسرو.
شاه شرفی تاج تو است از نسب تو
تاجی که نه غصب است و نه آورده ز تاراج.
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 145).
اگر اسبی چرددر کشتزاری
وگر غصبی رود بر میوه داری.
نظامی.
|| ظلم و تعدی کردن. || مجبور شدن. ملتزم شدن. به عهده گرفتن. بر ذمه گرفتن. اجبار. مطابق میل و رضا نبودن: بالطیب او بالغصب، یعنی خواهی نخواهی. فجعلوه مجنون (!) بالغصب، یعنی او را مجنون شناختند. || اختلاس و دزدی کسی که وابسته به دولت است. (دزی ج 2 ص 214). || چیرگی کردن بر کس. (منتهی الارب). قهرکردن بر کسی. (غیاث اللغات) (آنندراج): غصب فلاناً علی الشی ٔ؛ قهره. (اقرب الموارد). مجبور کردن. (دزی ج 2 ص 214). || خراشیدن و برکندن موی جلد را بی دباغت. (منتهی الارب) (آنندراج): غصب الجلد؛ ازال عنه شعره و وبره نتفاً و قشراً بلاعطن فی دباغ و لااعمال فی ندی. (از اقرب الموارد). || غصب نفس زن، زنا کردن با وی به اجبار. (از اقرب الموارد). || (ص، اِ) آنچه به ستم ستاده شود. (منتهی الارب) (آنندراج). به معنی مغصوب، گویند: «شی ٔ غصب »؛ یعنی چیز مغصوب، و این از باب تسمیه به مصدر است. (از اقرب الموارد). || غصب در شرع، گرفتن مال بهادار محترم است آشکارا بی اجازه ٔ صاحب آن، بنابراین غصب درباره ٔ میته تحقق پیدا نمیکند زیرا مال نیست وهمچنین است درباره ٔ آزاد، و شراب مسلم نیز چنین است زیرا بهادار نیست، و در مال حربی نیز غصب نیست زیرامحترم نیست. و قید «بی اجازه ٔ صاحب آن » در تعریف غصب برای این است که به ودیعه شامل نباشد، و قید «آشکارا» برای عدم شمول به سرقت است. (از تعریفات جرجانی) رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || غصب در آداب بحث عبارت است از منع مقدمه ٔ دلیل، و اقامه ٔ دلیل بر نفی آن پیش از اینکه معلل دلیل بر ثبوت آن اقامه کند، خواه اثبات حکم مورد تنازع به طور ضمنی از وی لازم باشد یا نه. (از تعریفات جرجانی).

فرهنگ فارسی هوشیار

قهره

قهر و غضب: تفت خشم و مشم زور شنو ستمکش ‎ همسایه آزار مردم آزار زن، زورشنو سوزن کلان گوالدوز تمنه

حل جدول

قهره

تنگی نفس ناشی از شوک هیجانی


تنگی نفس ناشی از شوک هیجانی

قهره

انگلیسی به فارسی

tannage

قهره ای در اثر اشعه آفتاب

معادل ابجد

قهره

310

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری