معنی قیر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
[ع.] (اِ.) جسم جامد یا نیمه جامد به رنگ سیاه مایل به قهوه ای که چسبنده است و بر اثر گرما نرم و سیُال می شود.
فرهنگ عمید
مادۀ غلیظ، سیاهرنگ، و چسبناکی که از نفت گرفته میشود و در ساخت آسفالت و عایقکاری بام ساختمانها به کار میرود،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Pitch, Tar
فارسی به ترکی
katran
فارسی به عربی
قطران
تعبیر خواب
دیدن قیر درخواب، دلیل روزی بود. اگر بیند قیر داشت، دلیل که به قدر آن مال یابد. اگر بیند قیر می خورد، دلیل که به قدر آن چیزی حرام خورد - محمد بن سیرین
عربی به فارسی
قیر خیابان , اسفالت , قیر معدنی , زفت معدنی
گویش مازندرانی
اسب سیاه رنگ
فرهنگ فارسی هوشیار
یونانی تازی گشته گژف هم آوای برف زفت گژف (اسم) جسم جامد غیر متبلور سیاه رنگی که سطح شکستگی آن مانند شیشه ناصاف است و در اماکن نفتی قدیمی یافت می شود. ترکیب قیر همان ترکیبات قیر همان هیدروکربورهای نفت است که در نتیجه اکسید اسیون حالت جمود را پیدا کرده است. قیرهای طبیعی که به نام مومیایی و زفت رومی نیز نامیده می شوند و وزن مخصوص آنها بین 1 , 1 و 2 , 1 و سختی آنها کم و تقریبا 2 می باشد علاوه بر ترکیبات هیدروکربور در ترکیب آنها ازت و اکسیژن و حتی گوگرد هم وجود دارد. در طبیعت ممکنست قیرهای معدنی یا سنگهای آهکی آمیخته یا آنها را آغشته کرده باشد و در این صورت به نام آسفالت طبیعی نامیده می شوند. ساختن آسفالت مصنوعی هم با استفاده از همین آسفالتهای طبیعی صورت می گرفته. در پالایشگاههای نفت در ته دیگهای تصفیه مقادیر هیدروکربورهای خمیری با جامد باقی می ماند و آن همان قیرهای مصنوعی است که به بازار عرضه می شود و همه خواص قیرهای طبیعی را دارد. در بناها جهت جلوگیری از نفوذ رطوبت قیر به کار می برند. قیر در حدود 100 درجه حرارت ذوب می شود زفت رومی مومیایی قیر طبیعی حجر قیر اشبنت قطران نفت: کمندست گیسویش همرنگ قیر همی آید از دو لبش بوی شیر یا مانند (مثل) قیر. بسیار سیاه.
واژه پیشنهادی
زفت
معادل ابجد
310