معنی قیلوله
فرهنگ معین
(قَ لَ یا لِ) [ع. قیلوله] (اِ.) خواب نیمروز، خواب پیش از ظهر.
فرهنگ عمید
خوابیدن در نیمروز،
(اسم) خواب نیمروز،
(اسم) خواب،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
خوابپیشین
فارسی به انگلیسی
Catnap, Doze, Nap
فرهنگ فارسی هوشیار
خواب نیمروز خواب چاشتگاه (مصدر) نیمروزان خفتن، (اسم) خواب چاشتگاه: امیر محمود چون بدین حال واقف گشت وقت قیلوله به خرگاه آمد و این سخن با نوشتگین خاصه خادم بگفت. توضیح از این عبارت چهار مقاله بر می آید که به معنی خواب بعد از ظهر هم استعمال می شده: پس بدیوان تا نماز پیشین بماندی. و چون بازگشتی بخوان آمدی. جماعتی با او نان بخوردندی. پس به قیلوله مشغول شدی و چون برخاستی نماز بکردی و پیش شاهنشاه شدی و تا نماز دیگر پیش او مفاوضه و محاوره بودی.
معادل ابجد
181