معنی قیماز
لغت نامه دهخدا
قیماز. [ق َ] (ترکی، اِ) کنیز و خدمتگار. (آنندراج) (غیاث اللغات):
پس در خانه بگو قیماز را
تا بیارد آن رقاق و قاز را.
مولوی (از فرهنگ فارسی معین).
قیماز. [ق َ] (اِخ) قطب الدین. رجوع به قطب الدین قیماز شود.
فرهنگ عمید
کنیز، خدمتکار،
حل جدول
خدمتکار آذری
فرهنگ فارسی هوشیار
ترکی کنیز پرستار (اسم) کنیز خدمتکار: پس در خانه بگو قیماز را تا بیارد آن رقاق و قاز را.
معادل ابجد
158