معنی لار
لغت نامه دهخدا
لار. (اِ) گوشت آویزان زیر گلوی خروس که به عربی غَبب گویند. و از آن بز را که مانند دو گلوله ٔ دراز است دگلون [دکلان] گویند. (در تداول مردم خراسان. گناباد). زملتان.
لار. (اِخ) برهان الدین لار محمدالحسینی الیمنی. مؤلف شرح قسم الکلام من التهذیب که به سال 1015 تألیف کرده است. (معجم المطبوعات ج 2).
لار. (اِخ) (رود...) نام رودی به شمال شرقی تهران که از کوه مرتفعکلون بسته واقع در شمال ناحیه ٔ لواسان و رودبار و لورا و شهرستانک جاری است و دارای چشمه های متعدد مانند سفید آب و ملک چشمه و چهل چشمه است و پس از طی درّه ٔ لار به مازندران میرود. (جغرافیای سیاسی کیهان).
لار. (اِخ) (آب...) نام آبی به کشمیر:
بهشت و جوی شیرش آب لار است.
لار. (اِخ) نام دهی جزء بخش خرقان شهرستان ساوه واقع در 24 هزارگزی باختری رازقان. دارای 889 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
لار. (اِخ) (دره ٔ...) قسمتی از ناحیه ٔ لواسان و رودبار و لورا و شهرستانک. در ایالت تهران (در شمال شرقی آن). ارتفاع آن بسیار و هوای آن سرد و از ییلاقات تهران به شمار است. لار که در قسمت شمال شرقی واقع شده بواسطه ٔ ارتفاع بسیار و برف و سرمای شدید دارای آبادی نیست ولی مراتع آن که در کنار شعب رودخانه ٔ لار و چشمه های آن هستند وسیع و در تابستان سبز و خرم و چراگاه طبیعی چادرنشین های اطراف تهران است. در این دره ٔ وسیع که عرض آن در برخی نقاط شش تا هفت هزار گز و طول آن قریب شصت هزار گز است رود لار که دارای چشمه های متعدد مانند سفیدآب و ملک چشمه و چهل چشمه است در آن جاری میباشد و عرض آن در دره ٔ لار زیاده تر از رود هراز است و هیچ درخت در این دره یافت نمیشود و در کوههای آن حیوانات وحشی و شکار فراوان است. ارتفاع سطح این دره از دریا 2900 گز تا 2180 گز میباشد. برخی جاده های کاروانی برای حمل زغال و برنج و چوب از این دره میگذرد و در سر این راهها برخی کاروانسراهای سنگی قدیمی وجود دارد مانند بستک و گل گچ. در اغلب دره های آن رگه های زغال سنگ سطحی بخوبی نمایان است و در بالای خطالرأسهای کوهها برخی آثار خرابه های قدیمی دیده میشود. (جغرافیای سیاسی تألیف آقای کیهان ص 353). مرتع مهم ووسیعی است که در دامنه و جنوب باختر کوه دماوند واقع است. سرچشمه ٔ رودخانه هراز مازندران از دره های متعدد این مرتع است. مسافت مرتع لار تا افجه 18 هزار گز است. مرتع لار از بهترین مراتع ییلاقی محسوب میشود بهمین مناسبت در حدود 500 خانوار از ایلات هداوند، عرب کامرد، شمی، بوربور، از اوایل خرداد ماه تا آخر شهریور اغنام و احشام خود را به نقاط مختلفه لار می آورند تابستان ایلات مذکور جزئی یونجه و سیب زمینی کشت می کنند - ایلخی ارتش نیز در تابستان به لار برده میشود - هر نقطه ٔ منطقه لار دارای اسم مخصوص و محل سکنای طایفه ای از ایلات مذکور است همینطور محل ایلخی ارتش نیز معلوم است. در سایر مدت سال بواسطه ٔ برودت زیاد سکنه ندارد آثار چند قلعه ٔ خرابه ٔ قدیمی در حدود کمردشت دشتک و قلعه هفت دختران روی کوه دیده میشود. از نظر تقسیمات وزارت کشور لار تابع بخش افجه، شهرستان تهران است. راه منطقه ٔ لار عموماً مال رو است و در زمستان بواسطه ٔ برف فراوان مسدود می گردد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1). در لار دماوند غازان خان که سابقاً به امیر نوروز در قبول اسلام وعده داده بود در چهارم شعبان سال 694 هَ. ق. غسل کرد و جامه ٔ نو پوشید و بر دست شیخ صدرالدین ابراهیم پسر عارف معروف شیخ سعدالدین محمدبن حمویه ٔ جوینی اسلام آورد و به پیروی او قریب صد هزار نفر از مغول اسلام آورده اند و غازان از این تاریخ به نام محمود خوانده شده است. (تاریخ مغول ص 256).
لار. (اِخ) نام دهی جزو دهستان طارم بالا از بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در سی و نه هزارگزی باختری سیردان. دارای 227 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
لار. (اِخ) (جزیره ٔ...) یاقوت گوید جزیره بین سیراف و قیس کبیره فیها غیر قریه و فیها مغاص علی اللؤلؤ قیل لی و انا بها ان دورها اثناعشر فرسخاً...ینسب الیها ابومحمد ابان بن هذیل بن ابی طاهر، یروی عن ابی حفص عمربن عبدالباقی الماوراء النهری روی عنه ابوالقاسم هبه اﷲبن عبدالوارث الشیرازی. (معجم البلدان). ابن البلخی گوید جزایری به این کوره ٔ اردشیر خوره میرود، جزیره ٔ لار، جزیره ٔ افزونی، جزیره ٔ قیس و اصل همه ٔ جزایر جزیره ٔ قیس است... (فارسنامه ص 141): تا از دیار پارس جزیره ای بگرفت [هرثمهبن جعفر البارقی] نام آن جزیره ٔ لار. (فارسنامه ص 113).
لار. (اِخ) (شهرستان...) شهرستان لار یکی از شهرستانهای هشتگانه ٔ استان هفتم است و حدود آن از شمال به بخش داراب شهرستان فسا و بخش کوهک شهرستان جهرم و قسمتی از شهرستان فیروزآباد؛ از خاور شهرستان بندرعباس، از جنوب خلیج فارس و از باختر شهرستانهای فیروزآباد و بوشهر.
آب و هوا - هوای شهرستان بطور کلی در تمام نقاط گرم منتهی گرمای سواحل خلیج فارس. مرطوب و گرمای نقاط شمالی که در پناه ارتفاعات متعدد واقع شده اند خشک با تابستانی طولانی و بسیار گرم و سوزان و زمستانی کاملاً ملایم است بطوری که برف ابداً نمیبارد.
آب شهرستان بطور کلی آب چاه و باران (که در برکه و آب انبارها جمع و نگاهداری میشود) میباشد و فقط در بخش جویم و قسمتی از دهستان خنج قنات و چشمه دیده میشود و بهمین مناسبت زراعت آبی در این شهرستان جزئی و اکثر دیمی است. ارتفاعات مهم شهرستان بطور کلی در ناحیه ٔ باختری است که همان امتداد ارتفاعات شهرستان بوشهر و فیروزآباد و سمت آنها از باختر به خاور است. در خاور شهرستان ارتفاع مهم کوه شیب است که راه بندرعباس بوسیله ٔ تنگ دالان ازآن میگذرد و در بقیه ٔ مناطق خاوری تپه های کم ارتفاع که اکثر شنی و بعضاً گچی هستند دیده میشود. ارتفاعات شهرستان از شمال بجنوب اجمالا بشرح زیر است:
1- کوه البرز که شهرستان جهرم را از این شهرستان جدا میکند و تا گردنه ٔ بزن که راه شوسه ٔ جهرم به لار از گردنه کشیده شده است امتداد دارد و بلندترین نقطه ٔ آن در حدود 210 گز است. 2- ارتفاعات بالنگستان از دهستان دزگاه شهرستان فیروزآباد امتداد یافته و از جنوب دهستان خنج گذشته و در جنوب لار با نشیب ملایمی ختم میشود و بلندترین نقطه ٔ آن در حدود 1580 گز است. 3- ارتفاعات گاوبست که از بخش کنگان شهرستان بوشهر امتداد دارد و از شمال دهستان این شهرستان گذشته و در خاور بستک خاتمه پیدا میکند و بلندترین نقطه ٔ آن در حدود 1400 گز است. 4- ارتفاعات بالا سیاه یا گاوبندی که از شمال دهستان گله دار واقع در شهرستان بوشهر شروع و در شمال قصبه ٔ اشکنان تمام میشود و بلندترین نقطه ٔ آن 1261 گز میباشد. 5- ارتفاعات هفت چاه یا شاهین کوه که از ناحیه کنگان و گله دار شهرستان بوشهر امتداد یافته و در50 هزارگزی شمال باختر بندر لنگه پایان مییابد و بلندترین نقطه ٔ آن 1600 گز و ماده ٔ ساختمانی کوه سنگهای گچی است. 6- ارتفاعات شیب کوه که از خاور بندر عسلویه شروع و در نزدیکی بندر مقام با ارتفاعات چیرو که در حقیقت کوههای ساحلی است مربوط شده و در شمال بندر چارک ختم و بلندترین نقطه آن 335 گز میباشد. 7- ارتفاعات چاه مسلم که تقریباً تنها ارتفاع مهم در جنوب خاور شهرستان است. این کوه از شمال شوره زار مهرکان گذشته و تا بندر مهتابی که آخرین حد شهرستان میباشد در موازات ساحل خلیج فارس ادامه دارد و بلندترین نقطه ٔ آن در حدود 900 گز است.
رودخانه ها - در این شهرستان رودخانه ٔ مهمی که دارای آب دائم باشد وجود ندارد و فقط در موقع بارندگی از بعض خطالقعرها سیلابهائی جریان پیدا میکند و زود تمام میشود، مهمترین آنها رودخانه ٔ شور مهران میباشد که از دهستان فرامرزان شروع و در نزدیکی بندر خمیر به خلیج فارس میریزد و هیچگونه استفاده ٔ زراعتی ندارد و چون آبش خیلی کم است در تمام فصل قابل عبور میباشد. شهرستان لار از پنج بخش مرکزی بستک، لنگه، گاوبندی، جویم و بنارویه تشکیل شده و مجموع قراء و قصبات آن 367 و نفوس شهرستان در حدود 160000 است. زبان و مذهب - زبان اهالی فارسی محلی (در فارس دری میگویند) در سواحل خلیج فارس عربی است. مذهب اهالی تسنن و تشیع است. محصولات عمده ٔ شهرستان عبارت است از: غلات. خرما. تریاک. پنبه. تنباکو و کمی ماهی و اکثر آنها به خارج صادر میگردد. صنایع دستی - در بخش بستک عبابافی و در بخش جویم و دهستان خنج گلیم و قالی بافی معمول است بعلاوه در بندر کنگ و لنگه کرجی های شراعی کوچک و متوسط ساخته میشود. راهها: 1- راه شوسه ٔ جهرم - لار - لنگه و بندرعباس (به بندرعباس از تنگ دالان نرسیده به لار). 2- راه شوسه ٔ بستک - دژکان بندرعباس. 3- راه شوسه ٔ ساحلی سابق که در زمان رضاشاه پهلوی از بوشهر تا لنگه و بندرعباس امتداد یافت ولی چون تعمیر نشده فعلاً چندان مورد استفاده نیست. بعلاوه راه های فرعی متعدد از طرف اهالی دهستانها ایجاد گردیده که در اغلب اوقات سال قابل عبور کامیون میباشد. ایلات و عشایر - ایلات این شهرستان عبارتند از ایلات ترک و عرب که تیره های مشروحه در نقاط زیر سکنی دارند.
1- از ایلات ترک - تیره ٔ عمله و ایکدر در حوالی خنج و سده. تیره ٔ دولیخانی در درز و سایه بان و کرموستج، تیره ٔ لر و نفر در صحرای باغ. تیره ٔ دوقبائی در هرمود و میرخوند، تیره ٔ جهرمی و کوهکی در پراک و لطفی، تیره ٔ قریش در فداع و خلیلی، تیره ٔ قره زائی در کل و پس بند، تیره ٔ مرگماری در بیدشهر و جویم.
2- از ایلات عرب و باصری در جویم و هرم و کاریان و بیدشهر. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). صاحب آنندراج گوید ولایتی از فارس در میان کرمان و ولایت هرمز و به گرمی هوا معروف واز بلاد آنجاست فرک و طارم و زرند و کراش و بلوک سبعه با بندرعباسی قریب است. حکام آنجا را از احفاد گرگین میلاد میشمردند و تا زمان شاه عباس صفوی به وراثت حکومت داشتند آخرین ایشان ابراهیم خان لاری بود که در سال هزار و دو هجری اﷲ وردیخان حاکم فارس او را گرفت و بخدمت شاه عباس فرستاد و سلسله ٔ ایشان منقرض شد و صاحب تاریخ عالم آرا نوشته که بعد از فتح لارستان تاجی مرصع و مکلل به درّ و یاقوت موسوم به تاج کیخسروی که به گرگین میلاد داده بود بحضور شاه آوردند و مشهوراست که کیخسرو گاه تقسیم ولایت به امرا چنانکه فردوسی گفته است:
سپاهان به گودرز کشواد داد
به گرگین میلاد هم لاد داد.
و بعضی گویند لار را لاد نام بوده و بنام او شهرت کرده. واﷲاعلم. (آنندراج). مولانا عیشی شیرازی به این دو بیت هجو مردم لار کرده است:
ای محتشمان لار میگک مخورید
با خنجر نقره آب گدمک مخورید
گویید که ماهی آبه چیزی خوب است
چیزی بخورید و بر گه سگ مخورید.
نیز رجوع به لارستان شود.
لار. (اِخ) (بخش...) نام بخش مرکزی شهرستان لار و دهستان حومه ٔ بخش مزبور. حدود و مشخصات آن بقرار ذیل است: از شمال بخش جویم و بنارویه، از جنوب بخش بستک، از خاور شهرستان بندرعباس، از باختر شهرستان فیروزآباد. این بخش در قسمت شمالی شهرستان واقع است هوای آن گرم و خشک در تابستان بسیار گرم و در زمستان ملایم میباشد آب آن غیر از دهستان خنج در تمام نقاط از چاه و باران است و زراعت اکثردیمی است. محصولات آنجا عبارت است از غلات خرما و تنباکو و پنبه. شغل اهالی زراعت، باغبانی، گله داری و کسب است. زبان اهالی فارسی محلی (دری) و مذهب آنان تسنن و شیعه ٔ اثنی عشری است. این بخش از شش دهستان بنام حومه ٔ صحرای باغ فداع، ارد، درز، سایه بان خنج، تشکیل یافته مجموع قراء و قصبات آن 79 است و در حدود پنجاه هزار تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
لار. (اِخ) نام قصبه ای در فارس کنارراه جهرم به بستک میان دوراه نارنجی و خور. دارای پستخانه. مرکز ولایت لارستان فارس از شهرهای قدیم ایران و در اطراف آن خرابه ها و قلعه های قدیمی یافت شود که راجع به هریک از آنها افسانه هائی در میان مردم مشهور است. جمعیت آن پانزده هزار ولی سابقاً بسیار بیش از این بوده است و در حومه ٔ آن سی و هفت قریه باشد.
خواجه حافظ هنگامی که به دعوت محمود شاه بهمنی دکنی بسوی هند می رفت بین راه خود به خلیج فارس به قصبه ٔ لار رسید، یکی ازدوستان تهی دست خود را آنجا بدید و آنچه از نقدینه باقی داشت به او عطا کرد. (ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ایران ج 3 ص 311). حمداﷲ مستوفی گوید ولایتی نزدیک کنار دریاو مردم آنجا بیشتر تاجر باشند و سفر بحر و بر کنند و حاصلش غله و پنبه و اندکی خرما باشد و اعتماد کلی به باران دارند و مردم او مسلمان باشند. (نزههالقلوب ص 139). شهر لار مرکز شهرستان لار و از شهرهای بسیار قدیمی ایران بوده و عده ای از مورخین بنای آن را به گرگین میلاد و عده ای دیگر به بلاش پسر فیروز نسبت می دهند. فاصله ٔ آن از شیراز 366 از جهرم 166 از لنگه 306 واز بندرعباس 259 هزار گز و مختصات جغرافیائی بدین شرح است: طول 54 درجه و 17 دقیقه از گرینویچ عرض 27 درجه و 41 دقیقه و ارتفاع از سطح دریا 909 گز است ساختمانها و کوچه های این شهر بطور کلی قدیمی و فقط یک خیابان نو به نام خیابان همت دارد. این شهر دارای یک بازار سرپوشیده و بسیار مرتبی است که از لحاظ سبک بنا و استحکام قابل توجه است و به طوریکه شایع است بازار وکیل شیراز را کریمخان زند از روی این بازار بنا کرده. تعداد کوی های شهر چهارده میباشد آب مشروب آن از چاه و برکه (برکه آب انبارهائی است که آب باران درآن جمع و نگاهداری میکنند) میباشد و یک رشته نیز قنات دارد که طعم آن کمی تلخ و به مصرف آبیاری زراعت میرسد. کلیه ٔ ادارات دولتی و پادگان نظامی و شعبه ٔ بانک ملی در شهر هست و در حدود 150 باب دکان و مغازه ویک باب دبیرستان و چهار دبستان دارد، نفوس شهر مطابق آخرین آمار 11656 نفر است مذهب اهالی شیعه ٔ دوازده امامی و زبان فارسی محلی (دری) و شغل آنان تجارت و زراعت و کسب میباشد. امراض بومی این شهر عبارت است از: پیوره، تراخم، پیوک [رشته] که بیماری اخیر اختصاص به شهر لار و حوالی آن دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
لار. (اِخ) نام محلی هفت فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مغرب باشت. (فارسنامه ٔ ناصری).دهی از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران واقع در 76 هزارگزی شمال خاوری گچساران دارای یکصد تن سکنه. زبان اهالی فارسی لری. راه آن مالرو. محصول غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی عبا و گلیم بافی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
حل جدول
نام های ایرانی
گویش مازندرانی
آزاد – بی بند
معادل ابجد
231