معنی لاری
لغت نامه دهخدا
لاری. [ری ی] (ص نسبی) منسوب به لار. لارزی. (سمعانی ورق 595).
لاری. (ص نسبی، اِ) (مرغ...) نوعی از مرغان خانگی. قسمی خروه و ماکیان درشت بومی ایران که گردنش فاقد پر است.
|| نوعی از سک-ه ٔ نقره ٔ فارس. (آنندراج. در جای دیگر دیده نشد).
لاری. (انگلیسی، اِ) در ایران به نوعی اتومبیل بارکش اطلاق می شد.
لاری. (اِ) از جمله ٔ خطوط هند معمول در لاردیش. (تحقیق ماللهند بیرونی ص 82 س 15).
لاری. (اِخ) او راست: کتاب تاریخ مسمی به مرآهالادوار.
لاری. [لارْ رِ] (اِخ) دمی نیک بارُن. نام جراح نظامی فرانسوی. مولد بودِاَن (پیرنه ٔ علیا) (1766-1842 م.).
لاری. (اِخ) صلاح الدین محمد. متوفی در حدود سال 930 هَ. ق. او راست تفسیر سوره ٔ قدر که برای اسکندر پاشا نوشته است.
لاری. (اِخ) مصلح الدین محمدبن صلاح اللاری الانصاری. برخی نوشته اند، عبدالغفور اللاری الانصاری و بعض دیگر المولی محمدبن صلاح بن جلال بن کمال بن محمداللغوی السعدی العبادی الشافعی المشهور بملا مصطلح الدین اللاری. وی از مردم لار (فارس) و مشاهیر علما و از شاگردان جلال الدین دوانی است. از میرکمال الدین حسینی و میرغیاث و دیگر مشاهیر عصر کسب علوم نقلی و عقلی کرد و سپس به هندوستان رفت و از همایون شاه نواخت یافت. پس از مرگ این سلطان ترک آن دیار گفت و به زیارت مکه شد. سپس به بلاد روم و به استانبول رفت و آنجا با ابوالسعود افندی و دیگر علما در علوم نقلی و عقلی مباحثاتی داشت. و پس از مدتی اقامت به دیاربکر شتافت و بدانجا به سال 979 هَ. ق. درگذشت. او را تصنیفی است در علم هیأت بنام «التذکره» و در منطق کتاب «التهذیب ». و نیز بر شرح طوالع اصفهانی و هم بر شرح الهدایهالحکمیه قاضی میرحسن و بر شرح مولی جلال بر تهذیب و بر برخی مواضع شرح مواقف جرجانی و شمائل النبی به عربی و فارسی و بر تفسیر بیضاوی حاشیه دارد. نیز او را تاریخی است به فارسی از آغاز خلقت تا زمان خود و هم قصائد بسیار و اشعار مختلف و این دو بیت از آن جمله است:
الا انما الدنیا کاحلام نائم
فمن ذاک ایقاظ الانام نیام
و طوفان نوح قد نجا منه فرقه
ولکن طوفان المنیه عام.
نیز رجوع به مصلح الدین محمد شود. (قاموس الاعلام ترکی و معجم المطبوعات ج 2).
حل جدول
گویش مازندرانی
نوعی گیاه با گل های زرد که برای درمان به گاو می خورانند...
فرهنگ فارسی هوشیار
انگلیسی بار کش
معادل ابجد
241