معنی لاعلاجی
لغت نامه دهخدا
لاعلاجی. [ع ِ] (حامص مرکب) ناگزیری. ناچاری. ضرورت. بی چارگی. لابدی.
حل جدول
ناچاری، ناگزیری، نومیدی، بیچارگی
مترادف و متضاد زبان فارسی
استیصال، بیچارگی، ناچاری، ناگزیری
معادل ابجد
145