معنی لایق
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(یِ) [ع. لائق] (اِفا.) سزاوار، شایسته.
فرهنگ عمید
سزاوار، شایسته، درخور، فراخور،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
شایسته، سزاوار
کلمات بیگانه به فارسی
شایسته
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارزنده، باکفایت، باوجود، برازنده، درخور، زیبنده، سزاوار، شایان، شایسته، شایسته، صلاحیتدار، قابل، مستحق، مستعد،
(متضاد) نالایق
فارسی به انگلیسی
Able, Able _, Capable, Competent, Efficient, Sedulous, Worthy
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) برازنده سزاوار شایسته در خور: سلجوق. . . شش پسر داشت همه سزاوار مهتری و لایق سروری. جمع: لایقین. درخور، سزاوار، شایان، شایسته، زیبا، برازنده، جدیر
فارسی به ایتالیایی
qualificato
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
141