معنی لایه
لغت نامه دهخدا
لایه. [ی ِ] (اِخ) نام دهی جزء بلوک فاریاب دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت. واقع در سه هزارگزی پل انبوه و هفتاد و دو هزارگزی خاوری پل لوشان.دارای 1800 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
لایه. [ی َ / ی ِ] (اِ) مرادف لای است. (آنندراج). رده ٔ دیوار و تای جامه و کاغذ و در عرف آن را ته گویند. (غیاث) (فرهنگستان این لغت را بجای طبقه پذیرفته است). لایه های خاک جنگل عبارتند از: پوشش مرده که از مواد آلی ساخته شده ولاشبرگ و خاک گیاهی و خاک معدنی و خاره. این لایه ها با یکدیگر پیوستگی دارند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 87).
فرهنگ معین
(یِ) طبقه، طبقه زمین.
فرهنگ عمید
آنچه لای چیزی بگذارند،
پارچهای که لای رویه و آستر لباس بدوزند،
(زمینشناسی) طبقۀ زمین،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بستر، بنلاد، پرده، پوست، طبقه، غطا، قشر، لا، ورقه
فارسی به انگلیسی
Blanket, Bolster, Crust, Film, Layer, Patina, Thickness
فارسی به ترکی
katman
نام های ایرانی
دخترانه، پوشش، نام زنی در رمان باغ بلور
گویش مازندرانی
نوبت
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) هر چنه از دیوار رده، طبقه زمین. رده دیوار و تای جامه و کاغذ
معادل ابجد
46