معنی لدود
لغت نامه دهخدا
لدود. [ل َ] (ع اِ) دارو که در یکی از دو کرانه ٔ دهان ریزند به دارودان. ج، اَلِدّه. و فی المثل: جری منه مجری اللدود. لدید. (منتهی الارب). دارو که به یک سوی دهان فروکنند. (مهذب الاسماء). || دردی است که در دهان و گلو حادث شود. || (ص) خصومت کننده. (منتهی الارب). جدل کننده: خصم لدود؛ دشمن عنود.
لدود. [ل ُ] (ع مص) دارو در کرانه ٔ دهان کسی ریختن. (منتهی الارب). لدّ. رجوع به لدّ شود.
حل جدول
دشمن سخت
فرهنگ فارسی هوشیار
دارو که در کرانه های دهان ریزند، دشمن سر سخت، درد گلو
فرهنگ فارسی آزاد
لَدود، دشمن سرسخت، عَنُود، پر کینه و بسیار بدخواه (جمع: اَلِدَّه)،
معادل ابجد
44