معنی لری
لغت نامه دهخدا
لری. [ل َرْ ری ی] (ص نسبی) منسوب به لرّه، نامی از نامهای اجدادی. (سمعانی).
لری. [ل َرْ ری] (اِ) جذام و دأالاسد. (ناظم الاطباء). مأخذ این کلمه به دست نیامد.
لری. [ل ُ] (ص نسبی) منسوب به لُر. || زبان لران. || (حامص) سادگی. ساده دلی.
- از لُری برآمدن، از روستائیت برآمدن:
زاهد از کوه بصد دلبری آمد بیرون
داخل شهر شد و از لری آمد بیرون.
اشرف.
فرهنگ معین
منسوب به طایفه لُر، سادگی، ساده دلی. [خوانش: (لُ) (حامص.)]
حل جدول
معادل ابجد
240