معنی لغت نامه ای از محمد قاسم کاشانی
حل جدول
مجمع الفرس
لغت نامه
فرهنگ
فرهنگ و لغت نامه
واژه نامه ،فرهنگ لغت ، دایره المعارف
لغت نامه فرانسوى
لاروس
لغت نامه دهخدا
لغت نامه. [ل ُ غ َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) فرهنگ. دیکسیونر. کتاب لغت. قاموس اللغه: اردشیربن دیلمسپار النجمی الشاعر از من که ابومنصور علی بن احمد الاسدی الطوسی هستم لغت نامه ای خواست، چنانکه بر هر لغتی گواهی بود از قول شاعری از شعرای پارسی. (اسدی طوسی در مقدمه ٔ لغت نامه).
قاسم کاشانی
قاسم کاشانی. [س ِ م ِ] (اِخ) نبسه ٔ اهلی شیرازی است و طبعش را بر اقسام نظم دست درازی. او راست:
آن را که رد کنیم شود رد کائنات
مردود بارگاه دل ما کسی مباد.
(صبح گلشن چ هند ص 327).
افضل کاشانی
افضل کاشانی. [اَ ض َ ل ِ] (اِخ) رجوع به باباافضل در همین لغت نامه شود.
کاشانی
کاشانی. (اِخ) سید ابوالقاسم بن سیداحمد کاشانی الاصل نجفی المسکن از افاضل علمای امامیه ٔ این اواخر بوده است و از تألیفات اوست: 1- کشف الاسرار الخفیه فی شرح الدره النجفیه که منظومه ٔ فقه دره ٔ نجفیه سید بحرالعلوم را با کمال اتقان شرح کرده و دو مجلد از آن بر آمده که تا باب اغسال است. 2- کشف المهمات فی الالغاز و المعمیات بپارسی و در سال هزار و دویست و نود و هشت یا سیصد و هیجده هَ. ق. وفات یافت. (از ریحانه الادب ج 2 ص 337).
قاسم
قاسم. [س ِ] (اِخ) ابن محمدبن قاسم. رجوع به قاسم کنون شود.
فرهنگ معین
(~. مِ) [ع - فا.] (اِ.) واژه نامه، فرهنگ، کتاب لغت.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ واژه نامه (اسم) کتابی که شامل لغات یک زبان است کتاب لغت فرهنگ قاموس: اردشیر بن دیلمسپار النجمی الشاعر ادام الله عزه از من - که ابومنصورعلی ابن احمد الاسدی الطوسی هستم - لغت نامه ای خواست چنانکه بر هر لغتی گواهی بود از قول شاعری از شعرا ی پارسی. . .
کاشانی
(صفت) منسوب به کاشان اهل کاشان از مردم کاشان، ساخته کاشان: قالی کاشانی.
فرهنگ عمید
کتابی که شامل لغات، ترکیبات و اصطلاحات یک زبان باشد، کتاب لغت، فرهنگ،
فارسی به عربی
معجم
فارسی به ایتالیایی
vocabolario
معادل ابجد
2220