معنی لقبی‌ درعهد صفویه‌

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

هوتخشبد

(صفت اسم) رئیس پیشه وران (درعهد ساسانی) .


هتخشبد

(صفت اسم) رئیس پیشه وران (درعهد ساسانی) .


هوتوخشبد

(صفت اسم) رئیس پیشه وران (درعهد ساسانی) .


رضب الله عنه

(جمله فعلی دعایی) خشنود باشد خداوند از او (مرد) : حدیثی روایت کرده است از سلمان فارسی رضی الله عنه. . یا رضی الله عنها. خشنود باشد خداوند از او (زن) : بعاشیه رضی الله عنها گفت. . . )) یا رضی الله عنهم. خشنود باشد خدا از آنان (مردان) : درعهد دولت آل عباس - رضی الله عنهم ‎- خواجگان شگرف خاستند. . یا رضی الله عنهما. خشنود باشد خدا از آن دو (مرد یا زن) : ((با عبید الله بن زیاد و با سعید بن عثمان بن عفان رضی الله عنهما. . .

لغت نامه دهخدا

بصور

بصور. [] (اِخ) پدر بلعام بود که درعهد عتیق بعور خوانده شده. (از قاموس کتاب مقدس).


اریغبوکا

اریغبوکا. [اَ] (اِخ) ابن تولی بن چنگیزخان، که درعهد امیر ارغون بمقام بیتکچی رسید. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 255، 256). و رجوع به اریق بوکا شود.


چارتار

چارتار. (اِ مرکب) طنبور و رباب چهارتار را گویند. (برهان):
طبع گیتی راست شد درعهد تو زآنسان که باز
نشنود صوت مخالف هیچکس زین چارتار.
سلمان ساوجی.
|| کنایه از چهارعنصر و عالم و دنیا هم هست به اعتبار چهاررکن. (برهان). رجوع به چارتا و چارتاره شود.


عمار عبادی

عمار عبادی. [ع َم ْ ما رِ ع َب ْ با] (اِخ) وی از داعیان بنی عباس درعهد هشام بن عبدالملک بود. و چون کار این داعیان بالاگرفت، اسدبن عبداﷲ قسری والی خراسان، چند تن از ایشان از جمله عمار عبادی را بگرفت و دست و پای ببرید. (از تاریخ گزیده ٔ حمداﷲ مستوفی چ امیرکبیر ص 285).


سست پیمان

سست پیمان. [س ُ پ َ / پ ِ] (ص مرکب) بی ثبات درعهد و شرط و پیمان شکن. (ناظم الاطباء):
نه رفیق مهربان است حریف سست پیمان
که به روز تیرباران سپر بلا نباشد.
سعدی (کلیات چ فروغی ص 105).
ای سخت جفای سست پیمان
رفتی و چنین برفت تقدیر.
سعدی.
سست پیمانا چرا کردی خلاف عقل ورای
صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نیست.
سعدی.


سونگ

سونگ. [س ُ] (اِخ) نوزدهمین سلسله از پادشاهان چینی (شمالی و جنوبی) که از 960- 1280 م. حکومت کرده اند. عده ٔ شاهان آن 18 تن است. آلتان خانیان از اقوام چورچه (منچوری) خروج کرده چین شمالی را از چنگ سونگها بیرون آوردند و فقط چین جنوبی بدست آنان ماند. سپس سلسله ٔ آلتان خانیان درعهد اکتای قاآن منقرض گردید و سلسله ٔ سونگ هم در عهد قوبیلای قاآن بکلی منقرض شد. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ فارسی آزاد

وفاء

وَفاء، (وَفی، یَفِی) به جا آوردن عهد و پیمان، حفظ کردن پیمان و دوستی و عهدها و دین های وجدانی واخلاقی، ایضاً مجازاً ثبوت در دوستی، پایداری درعهد محبت،


طبریه

طَبَرِیِّه، نام دریاچه ایست که به آن «دریای جلیل» یا «دریای گالیله» نیز می گویند. در شرق عکّاست و در قدیم بزرگتر بوده و در صحائف عهد عتیق بنام «کزوت » و «کناره » و درعهد جدید به نام «جنیسار »و «جنیسره» نیز آمده است،

معادل ابجد

لقبی‌ درعهد صفویه‌

616

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری