معنی لقب محمدتقی بهار
حل جدول
لغت نامه دهخدا
محمدتقی.[م ُ ح َم ْ م َ ت َ] (اِخ) حاج محمدتقی فصیح الملک شیرازی متخلص به شوریده. رجوع به شوریده ٔ شیرازی شود.
محمدتقی. [م ُ ح َم ْ م َ ت َ] (اِخ) میرزا محمدتقی، معروف به حجهالاسلام و متخلص به نیر. رجوع به حجهالاسلام شود.
محمدتقی. [م ُ ح َم ْ م َ ت َ] (اِخ) شیخ محمدتقی معروف به آقانجفی اصفهانی فرزند حاج شیخ محمدباقر ایوانکیفی از روحانیون متنفذ و متمول اصفهان بود در ربیعالثانی سال 1262 هَ. ق. متولد شد و در شعبان 1332 هَ. ق. درگذشت.وی را مؤلفاتی است که بر کمال فضل او دلالت دارد.
محمدتقی. [م ُ ح َم ْ م َ ت َ] (اِخ) میرزامحمدتقی مستوفی. رجوع به سپهر کاشانی و لسان الملک شود.
محمدتقی. [م ُ ح َم ْ م َ ت َ] (اِخ) ابن عبدالرحیم طهرانی رازی. از فقهای امامیه متوفی در شهر اصفهان به سال 1248 هَ. ق. او راست: هدایهالمسترشدین فی شرح اصول معالم الدین، در اصول فقه. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 875).
محمدتقی بیک
محمدتقی بیک. [م ُ ح َم ْ م َ ت َ ب َ] (اِخ) دهی است مرکز دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز با 584 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
بهار
بهار. [ب َ] (اِخ) ملک الشعراء محمدتقی بن ملک الشعراء محمدکاظم صبوری. شاعر بزرگ عصر ما (1266 -1330 هَ.ش.). وی در عین حال شاعر و محقق و نویسنده و استاد دانشگاه و روزنامه نگار و مرد سیاست بود. بهار در شعر شیوه ٔ فصیح قدما را به نیکوترین صورتی بیان کرده. در ضمن از زبان متداول لغات و تعبیرات و اصطلاحاتی را در اشعار خود بعاریت گرفته است. وی شعر را وسیله ٔ بیان مقاصد گوناگون قرار داده و با اطلاعی که از زبان پهلوی داشت به ایجاد ترکیبات جدید و استعمال مجدد برخی از لغات متروک توفیق یافت. دیوان بهار دردو مجلد بطبع رسیده. از آثار تحقیقی او تصحیح و تحشیه ٔ «تاریخ سیستان » و «مجمل التواریخ والقصص » و تألیف «سبک شناسی » در سه جلد است. (فرهنگ فارسی معین).
بهار. [ب َ] (اِخ) نام جزیره ای خوش آب و هوا. (برهان) (ناظم الاطباء).
کلنل محمدتقی خا...
کلنل محمدتقی خان. [ک ُ ل ُ ن ِ م ُ ح َ م م َ ت َ] (اِخ) رجوع به محمدتقی خان پسیان شود.
واژه پیشنهادی
گویش مازندرانی
شکوفه ی مرکبات، فصل بهار
معادل ابجد
942