معنی لماز

لغت نامه دهخدا

لماز

لماز. [ل ِ] (ع ص) عیب کننده یا آنکه روبروی تو عیب کند. (منتهی الارب). بدگوی.

لماز. [ل َم ْ ما] (ع ص) همّاز. نمّام. عیب کننده. (منتخب اللغات). بدگوی. (مهذب الاسماء). || به چشم اشارت کننده. (منتخب اللغات).

فرهنگ معین

لماز

(لَ مّ) [ع.] (ص.) نمُام، بدگوی، سخن - چین.

فرهنگ عمید

لماز

کسی که بدگویی مردم را بکند، نمام،

حل جدول

لماز

سخن چین

فرهنگ فارسی هوشیار

لماز

آک کننده نکوهنده سخن چین دو به هم زن (صفت) عیب کننده نمام بد گوی: ویل لکل همزه بهر زبانی بد بود هماز را لماز را جز چاشنی نبود دوا. (دیوان کبیر 23: 1)

فرهنگ فارسی آزاد

لماز

لَمّاز، مُفسِد، بدگو از مردم، سخن چین،

معادل ابجد

لماز

78

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری