معنی لند
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
[مقابلِ دختر] پسر،
آلت تناسل مرد،
سخنی که زیر لب از روی خشم و اوقاتتلخی گفته شود،
* لندلند: غرغر،
* لندلند کردن: (مصدر لازم) غرغر کردن،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Grumble, Lad, Mumble, Mutter, Penis, Phallus
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
پسر
معادل ابجد
84